فلش بک پارت پنج(اسمات)

382 30 29
                                    

خوب دقت کنید مهمه
برای هزارمین بار اگه از اسمات تکمیلی خجالت میکشین یا علاقه ندارید نخونید این پارت پارت ممنوعه است
اگه جنبه ندارید نیاید❌
با جنبه ها ورود✔
●~●~●~●~●~●~●~●~●~●~●~●~●~●~●~●
JUNGKOOK:
چشم جیمینو بکهیون بستنو اونهارو بردن اما....
قبل از اینکه چشم منو ببندن شوگا(یونگی)چیزی به RM گفت(در گوشش)
که بعد اون بهشون دستور داد منو پیش چانیول نبرن و همین بود که احساس بدی به من دست داد چون شوگا با نیشخندو چهره ای ترسناک نگاهم میکرد و بعد چشمامو بستنو دیگه چیزی نفهمیدم
WRITER:
خیلی خوب الان مثلا شب همون روزه و اسمات نامجین😈
فقط نمیرین😉
JIN:
رفتم تو اتاقمون که قرار بود نامجون اونجا باشه خیلی وقت بود سکس نداشته بودیم اونم بخاطر کارش دیگه خسته شده بودم ولی وقتی رفتم توی اتاق شکه شدم
نامجون گرفته بود خیلی راحت توی تخت خوابیده بود ای بابا آخه من نمیدونم کِی به این احمق ابراز علاقه کردم
JIN MINED:
البته عجیبم هست من چیزی قبل از رابطه داشتن با نامجونو یادم نمیاد حتی خاطراتی که برای آشناییمون بود اه ولش کن اون الان عشقمه نباید شک کنم
و با یه لبخند شیطانی سمت نامجون رفتم
غرق خواب بود پس بیدارش نکردمو خودم مشغول شدم
درو قفل کردمو رفتم روی تخت کنار نامجون
شلوارشو به همراه باکسرش پایین کشیدم
از قبل سفت شده بوده پس کارم راحتتر بود
دیکش رو تو دستام گرفتم و شروع کردم به ساک زدن*
*ساک زدن همون بلوجاب و بلوجاب یعنی به کام رسوندن طرف مقابل با دهنت(خوردن دیکش)
و بعدش که به کام رسید اون کامو تمام کمال قورتش دادم و بعد از اون شروع کردم به درآوردن لباسام
بلوزمو درآوردم اما وقتی میخواستم شلوارمو دربیارم یه دستی محکم بازومو گرفت و محکم پرتم کرد رو تخت
از اینکه برخوردم محکم بود ناله ی بلندی کردم و چشمامو بستم
وقتی چشمامو باز کردم دیدم اون فرد نامجون بوده و الان روم خیمه زده
(یادتونه گفته بودم اگه بیدار شه کارم تمومه؟😵
الان دقیقا همون موقع است پس یعنی باید خودمو برای جر خوردن آماده کنم😥)
نامجون با لحنی ترسناک دم گوشم زمزمه کرد:
"حالا دیگه بیبی بوی من جرات کرده موقع شروع سکس ددیشو بیدار نکنه خودش تنهایی لذت ببره؟"
اولش تمام بدنم لرزید اما بعد اَزمَمو جذب کردمو با پرویی تمام گفتم:
"من ددی رو صدا کردم اما بیدار نشد منم خودم شروع کردم"
"خوبه حالا که عادت کردی بعید میدونم با خشنش مشکل داشته باشی هان؟"
تمام بدنم شروع به لرزش کردو فرصت جواب دادن بهم نداد شلوارمو به همراه باکسرم از تنم درآورد و یه بوسه خشنو شروع کرد
انقدر محکمو خشن لبمو گاز میگرفتو زبونشو وارد دهنم میکرد که اصلا فرصت جواب دادن به بوسشو نداشتم
و بوسمون با صدا از هم جدا شد و بلوزو شلوارو باکسرشو درآورد و منو فورا روی تخت برم گردوندو روشکمم خوابوند و باسنمو آورد بالا  و بدون خبر و خیلی سریع دیکشو وارد سوراخم کرد که باعث شد جیغ بلندی بکشم که با دستش خفش کرد
"هیششششش بیبی بوی باید مطیعو ساکت باشه و چون به حرفم اینبار گوش نکردیو سرپیچی کردی میخوام تنبیهت کنم
تنبیهت اینه..."
یه خورده به گوشم نزدیکتر شدو ادامه داد:
"سکس بدون لذت برای بیبی"
و بعد از اون بود که منظورشو فهمیدم
و بعد دهنمو دوباره محکم گرفت و شروع کرد به ضربه های تند و پی در پیو عمیق تو سوراخم که با هر ضربش منو تخت باهم تکون میخوردیم
و بعد چند ضربه نقطه حساسمو پیدا کرد و چون دستشو گاز گرفتم فهمید اما از قصد به اون نقطه ضربه نمیزد و دستشم از رو دهنم برنداشت و انقدر ادامه داد که گریم گرفت
(نویسنده:چون گفته بود تنبیهه و میخواد بیبی بویش درد بکشه و لذت نبره
چقدر من نامجونو وحشی جلوه دادم خدایی😁)
انقدر به ضرباتش ادامه داد که بالاخره داخلم به کام رسید و بعد اومدو با کمربندش دیکمو بست تا به کام نرسم
با درد  و بزور با صدایی از ته چاه گفتم:
"اههه د....دد...ددی ل..لطفا بزار بیام خ....خواهش م...ی...میکنم"
با یه پوزخند صداداری بهم نگاه کردو گفت:
"اگه اجازه بدم بیای که دیگه تنبیه نمیشه بیبی بوی"
(نویسنده:اینم اینجا اضافه کنم که دیک نامجون هنوز تو سوراخ جینه😑)
"د..دی التما.....ست می...کنم دیگ...ه همچین کا..ری نمی..کنم فق....ط بزار بیا...م"
"خودت میدونی که چطوری باید قول بدی؟ نه؟"
اینو که گفت به خودم لرزیدم و با صدا آب دهنمو قورت دادم و آروم گفتم:
"ب..بله ددی"
و یه دفعه دیکشو از سوراخم کشید بیرون و کمربندو باز کرد که کامم روی شکم خودم اومد و کام اون که داخلم ریخته بود با ترکیبی از خون از سوراخم به بیرون ریخت
اصلا نا نداشتم هیچ لذتی هم نتونسته بودم ببرم و از این گذشته باید بهش قولم بدم
(نویسنده:قول دادنش یه جور خاصیه که جین ازش وحشت داره که حالا بهتون میگم)
منو بلندم کردو بردم حموم و تمام بدنمو بدن خودشو خوب شست و بعد قشنگ لباس تنم کردو گفت روی تخت بشینم
نشستم رو تخت و اون رفت بیرون اتاق و بعد از یه ربع دوباره درو باز کرد اما اینبار من از وحشت بدنم تمام کمال میلرزید چون
نامجونو دیدم با یه چاقوی تیز توی دستش و از ترس هی روی تخت عقب عقب میرفتم انقدر که به لبه تخت رسیدمو وایسادم
(چون دوست نداشتم کو*نم داغون شه☹)
با اینکه خودم میدونستم چی در انتظارمه باز هم از دیدن اون جاقو ترسو وحشتم بیشتر میشد
و توی اون لحظه هزار بار آرزوی مرگ میکردم چون قول دادن به نامجون دردش بدتر از سکس بی دی اس ام(یا همون خشنه)
●~●~●~●~●~●~●~●~●~●~●~●~●~●~●~●
مهم حتما مطالعه بفرمایید👇🏻
سلام سلام گوگولیای من😄
اینم از پارت اسمات خوب یه سری تغییرات اتفاق افتاده با عرض پوزش
امیدوارم مارت اسمات رو دوست داشته باشید
این پارت ۹۰۰ کلمه است و امیدوارم که ووت و کامنت زیاد بزاریدو ناامیدم نکنید
و از اول مهر که ندارس شروع میشه ممکنه مارتا دیر آپ شه و یا ممکنه اصلا آپ نکنم چون ممکنه گوشیمو بگیرن اگه گرفتن که تا تابستون بعد یا یه تعطیلاتی آگ ندارم ولی اگه نگرفتن دیر به دیر براتون آپ میکنم😁
بازم با عرض پوزش ولی باید همینطوری بپذیرید😞
امیدوارم لذت ببرید
والبته کتاب دوم توآیلایت اومده

بله ددی"و یه دفعه دیکشو از سوراخم کشید بیرون و کمربندو باز کرد که کامم روی شکم خودم اومد و کام اون که داخلم ریخته بود با ترکیبی از خون از سوراخم به بیرون ریختاصلا نا نداشتم هیچ لذتی هم نتونسته بودم ببرم و از این گذشته باید بهش قولم بدم(نویسنده:قول...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کسایی که کتاب یکش رو خوندن خبردار باشن که دومی رسید اما کسایی که یکشو نخوندن حتما برن بخونن و بعد بیان سراغ کتاب دومش معرکست و من خودمم یکی از طرفداراشم
موفق باشید😉
خدافظ👋🏻

💙Love killer🔫Where stories live. Discover now