See Me Save Me

1.1K 118 27
                                    

بالاخره بعد از کلی انتظار استاد حرفاش تموم شد و رضایت داد به پایان کلاس ،
همه کتابا و وسایلو با قدرت جا دادم تو کوله پشتیه کوچیکم زیپشو بستمو با سرعت از کلاس زدم بیرون و  دویدم تا به اتوبوس برسم
تو اخرین لحظه ای که اتوبوس میخواست حرکت کنه بهش رسیدم و
نفس نفس زنان میله رو گرفتم،
با زحمت وارد اتوبوس شدم یه نگاه به جمعیت داخل انداختم خیلی شلوغ بود ولی همون لحظه یه صندلی خالی شد ،
پس با خیال راحت نشستم
با خستگی هندزفریمو در اوردم،
و اهنگ save me بی تی اسو رو پلی کردم‌،
همزمان نگاه به پیامای خونده نشدم انداختم
+مامان: من دیرتر میرسم خونه غذا رو گذاشتم تو یخچال رسیدی گرمش کنی.
-امم اوکی
+مائده :جزوه هامو فردا یادت نره بیاری دانشگاه.
باشهه بابا کلمو خوردی خوبه یه صفحه بود.
+ اخرین روز خرید بلیط کنسرت bts
هی اخه نکه هم پولم امادس هم هواپیما شخصیم فقط چون وقت نکردم بلیط بگیرم منتظر بودم تو بگی کی مهلتش تموم میشه ،
پوفی کشیدم،ینی میشه یه بار فقط یه بار برم کنسرتشون هعییی از یه دانشجو بی پول چه انتظاری میره اخه
سرموبه شیشه تکیه دادم و به جاده خیره شدم
درختای کنار جاده که با سرعت از کنارشون رد میشدیم ،
نگاموبه آسمون دادم، آسمون به رنگ ابی کمرنگ بود ،و نورای کمی که مثه یه خط تواسمون بودن اونو خیلی قشنگ کرده بودن، لبخندی زدم و
دوباره به جاده خیره شدمُ به اهنگ گوش سپردم
شروع کردم به زمزمه کردن با اهنگ
save me save me
چشمامو بستم و غرق اهنگ شدم
وایسادن اتوبوسو حس کردم ، چشمامو باز کردم هندزفری رو سریع از گوشم دراوردم،
بلند شدمو و از جلوی اتوبوس بیرون اومدم سرمو بالا گرفتم و ساختمون بلند و نااشنایی رو دیدم ، چی؟؟مثه اینکه ایستگاهو اشتباه پیاده شدم برگشتم سمت اتوبوس ولی انگاری رفته بود ،
ای بابا حالا وقت گم شدن بود ، دنبال یه ادم بودم بپرسم این کدوم ایستگاه بود ،
یه مرد رو دیدم داشت به سمتم میومد ،صب کردم نزدیکتر شه ، موهای گندمی ، چشای بادومی و یه کیف دستی دستش بود ،
پرسیدم اقا ببخشید بهم یه نگاهی انداخت ابروهاشو بالا انداخت و رد شد .ها؟الان چیشد منو ندید یا نخواس جوابمو بده، اخمام رف توهم دوباره نگا کردم دنبال یه تابلویی چیزی بودم ،
یکی دیدم رفتم سمتش ها؟ اینا چیه رو تابلو یسری خط که بهم وصل شدن به یه زبون دیگس ؟یه نفر از پشت بهم خورد کولم از دستم افتاد من فقط به تابلوعه خیره شده بودم
کسی که خورده بود بهم اومدجلومو گفت جوزومیدا .این این الان چی گف؟
ازش فاصله گرفتم وکولمو برداشتم بهش خیره شدم چشمای بادومی موهای سیاه کوتاه .خم شد و دوباره همون حرفو زد و رفت .
اطرافو نگاه کردم چرا همه یهو چشم بادومی شدن ، اینجا کجاس یا خداچشمامو مالیدم و
دوباره نگاه کردم
پایین اون خطا یه چیز اینگلیسی دیدم دقیق شدم روش نوشته ایستگاه نوک ساپیونگ سئول
چشمام رو کلمه دوم موند سئوللللللللللللللل!!!!!!!!!!!!!!!

سلام به همگی 🤗
اولین داستانیه که نوشتم 😅😍😊
امیدوارم خوب دراومده باشه ،خوشحال میشم نظراتونو بگید و ووت بذارید ، حمایت کنید تا ادامش بدم ❤❤❤🙏🙏🙏

See Me Save MeWhere stories live. Discover now