در تلاطم باد هاي شب خيز
از ميان بي ستارگي آسمان شب
و در چشمانم
سايه هارا مي بينم
و اين بصيرت،نو است!تازه است!
مثل تقلّا هاي كودك براي راه رفتن
مي داند كه ميخواهد راه برود،تلاش هم ميكند،وليكن قدم زدن در اين دنياي وانفسا برايش زيادي دور از ذهن است
و حالا من،
با چشماني كه آرام،خبر از خاموشي ميدهند
هنوز سايه هارا مي بينم
با اين تفاوت،كه تماما سايه است
و سياهيآيلين💜
YOU ARE READING
▵ از روز ها ▿
Poetryتمام شعر هايي كه برايت نوشتم و هركه خواند اما تو نخواندي • • • رتبه 3 #poem رتبه ١ #شعر