-26-

9.3K 1.6K 28
                                    

از سرکار با ۱۲ بسته ی رامن فوری اومدم.
وقتی از در اومدم تو ساعت ۱۰:۱۸ شب‌ بود.
بیدار مونده بودی.
"سلام،" ازم استقبال کردی وقتی اومدم تو اتاق.
خندیدم و گفتم "چرا بیدار موندی؟" بعد کتمو توی کمد کوچیک گذاشتم.
گفتی:" سوال خوبی بود" ، از روی‌ تشک بلند شدی . به پلاستیک توی دستم اشاره کردی و گفتی: " مرسی برای رامنا"
بردمشون بالا و گفتم " ۱۲ بسته "
-" تو ۲ روز تموم میشه"
خندیدمو گفتم " غذا خوردی؟ "
سرتو تکون دادی و گفتی " هیچ غذایی از‌‌ قبل نمونده بود و منم نمیخاستم برم بیرون.."
لبخند زدم و گفتم : " میرم اینارو درست کنم که بخوریم بعدش میتونیم کادل کنیم."
لبخند باکسی‌ کیوتت که عاشقش‌ بودمو نشون ندادی .
" مثله یه نقشه بنظر میرسه"

𝘍𝘳𝘪𝘦𝘯𝘥𝘴 /𝘛𝘢𝘦𝘬𝘰𝘰𝘬 ( 𝘊𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 )Where stories live. Discover now