های گایر
من اولین باره که تو واتپد داستان میذارم. واسه همین یکم استرس دارم.راجع به داستان باید بگم که لری، زیام، زری، زویی و... نیست.
داستان راجع به یه دختر لبنانیه که برای زندگی بهتر و کار و با مخالفت اما آگاهی پدر و مادرش به انگلستان سفر میکنه و اونجاست که به این نتیجه میرسه که قبل از این تصمیم زندگیش چقد پر از آرامش بوده!امیدوارم خوشتون بیاد و اینم باید بگم که نمیتونم زود به زود عاپ کنم بخاطر درس و اینا
ولی هر زمان که فرصت و نت داشته باشم عاپ میکنم
عال د لاو
YOU ARE READING
REMORSE [ H.S ]
Romanceدر همان هنگام که سرکشی را پیش گرفتم، آینده ام ساخته شد اگر حرف گوش میکردم، اگر نمیخواستم، اگر نمیرفتم اگر نمیرفتم اگر نمیرفتم اکنون در این نقطه از غصه پشیمانی قرار نمیگرفتم...