Chapter 10: [ He's immoral]

101 26 17
                                    

‍ عزیز بی‌نوای من! اینکه من از طریق تو بیش از هر شخص دیگری رنج تحمل می‌کنم و متقابلاً به تو بیش از هر کس دیگری عذاب می‌دهم، هم وحشتناک است و هم منصفانه. می‌شود گفت:
دو نیم می‌شوم. من سرم را خم می‌کنم تا از ضربه‌ی خودم در امان باشم.

_______________________________________

+ صبر کن! نرو!

نایل بهد از اینکه دست جولیا رو گرفت و به سمت خودش کشوند گفت.

_ من نمیمونم! دیگه نه! بسه!
+ جولیا معذرت میخوام!

اما جولیا محکم دست نایل رو پس زد و به سمت در رفت.

نایل این دفعه جلوی در ایستاد تا جولیا نتونه بره.

_ نایل برو کنار!
+ نمیرم!
_ گفتم برو کنار!

نایل کیف جولیا رو ازش گرفت و بی توجه بهش به طبقه بالا رفت.
جولیا با غر غر و داد و بیداد دنبال نابل به طبقه بالا رفت تا کیفش رو پس بگیره.

وقتی به اتاق نایل رسید دید که نایل بی‌قرار دور اتاق قدم میزنه در حالی که کیفش رو تو دستش میچلوند.

_ نایل این لوس بازیا رو بذار کنار! کیفمو بده میخوام برم! مچالش کردی! من دیگه تحمل این کاراتو ندارم!

اما وقتی نایل نگاهش به جولیا افتاد، اون دختر حلقه اشک رو توی چشماش دید. دید که بینیش سرخ شده و فاصله کمی تا گریه کردن داره.
پس با کمال تعجب یه ابروش رو بالا انداخت و به سمت نایل رفت.

نایل سرش رو پایین انداخت و اشکاش از گونه‌هاش سر خوردند.
جولیا که این صحنه رو دید، دستاش رو قالب صورت نایل کرد و نگاهش کرد.

نایل دست جولیا رو گرفت و بوسید.
+ واقعاً معذرت میخوام جولی. نمی‌خواستم ناراحتت کنم. امروز واقعا خسته شدم. وقتی اومدم و تو اونجوری رفتار کردی.. معذرت میخوام! منو ببخش!
_ نایل اینکارا چیه؟ چیشده چرا اینجوری میکنی؟ تو که میدونی قطره به قطره اشکی که از چشمای آبی مردونت روی گونت میاد دل منو آتیش میزنه، پس چرا گریه میکنی؟ خب.. من نمیدونستم که روز پرکاری داشتی و خسته شدی، وگرنه درکت میکردم! اونکارا رو نمیکردم!
منو ببخش!

و اشکای نایل رو پاک کرد و نایل دستشو بوسید.
توی چشمای جولیا نگاه کرد.
یک دستش رو توی موهای جولیا و یه دستش رو روی کمر دختر گذاشت و به خودش نزدیکش کرد.
بعد از چند لحظه، لباش رو روی لبای جولیا گذاشت و جولیا هم همراهیش کرد.

بعد از چند دقیقه، با وارد شدن زبوناشون توی دهن هم بوسشون به یه بوسه کثیف تبدیل شد.

نایل برخلاف اونچه که میخواست، اونشب اولین رابطش با جولیا رو تجربه کرد.
بدون اینکه توجه بکنه به اینکه اونی که زیرشه، جولیاست!

اما جولیا هیچ وقت نفهمید که گریه اونشب نایل، به خاطر خستگی یا ناراحت کردنش نبوده؛ بلکه بخاطر این بود که نایل به اجبار با جولیا بود!
و فقط و فقط به یک دلیل!

REMORSE [ H.S ]Where stories live. Discover now