!بریم برای قسمت اول
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻روز خسته کنندهای بود!..
وقتی که بیدار شد و چشمش به ساعت افتاد و فهمید که خواب مونده و پسرک رفته، از این بابت مطمین شد.فقط یه دقیقهی فاکی دیر کرده بود!..
پوفی کشید و از تخت بیرون اومد.
خواست قهوهش رو آماده کنه، اما قوطی خالی بهش دهن کجی کرد.
این دیگه یه مصیبت بزرگه.
گذروندن همچین روزی بدون قهوه قطعا غیر ممکنه.کارت اعتباری و کلیدش رو برداشت.
ژاکت گرمکنش رو پوشید و از خونه بیرون زد.تا تنها مارکت این اطراف، یعنی کلبهی الن فقط پنج دقیقه، پیاده روی بود.
درست جایی که سه خیابون اصلی روستا به هم میرسیدن، رو به روی مارکت کراس، قرار داشت.مارکت کراس، بنا یا بهتر بگیم دکهای ساخته شده در قرن چهاردهم میلادی، که قرنها لقب بازار این روستای کوچیک رو به دوش میکشیده اما حالا تنها یه جاذبهی توریستی به شمار میره.
همون طور که در جادهی سرسبز پیش میرفت، خونههای آجری رو تماشا میکرد.
تک و توک ماشینی رد میشد پس سرعتش رو کمی زیادتر کرد.هنوز تا رسیدن به تقاطع مونده بود که چیزی روی زمین توجهش رو جلب کرد.
راهش رو پیش گرفت تا بهش رسید.
خم شد و کیف پول کوچیک با طرح گلهای ریزِ صورتی و زرد با پس زمینهی سفید رو برداشت.بازش کرد تا شاید ردی از صاحابش پیدا کنه.
اما داخلش چیزی غیر از یه اسکناس پنج پوندی و چند سکه نبود.
فکر کرد که احتمالا متعلق به یکی از دختربچههای روستاست پس اون رو در جیبش گذاشت تا به الن بسپارتش بلکه دخترکوچولو کیفش رو پیدا کنه.دوباره کمی سرعت گرفت و دویید تا بالاخره مارکت کراس در مقابلش ظاهر شد.
اینجا قلب و شلوغترین منطقهی روستا نامیده میشد.
اهالی میانسال و سحرخیز روی صندلیهایی، زیر چترهای بزرگ که به خاطر بارندگیهای فراوان کار گذاشته شده بودن، کنار منزلهاشون لم داده بودن و ریتم آروم زندگی رو تماشا میکردن. عدهای هم روبهروی چایخونه روی مبلها نشسته بودن و مشغول نوشیدن بودن.درست سمت چپش، کلبهی الن قرار داشت.
خونهی پیرزنی سالخورده که هر روز، صبح زود، پنجرهی کوچیکش رو باز میکرد و از همونجا نون، کیک و دیگر خوراکیهای ساده رو به فروش میرسوند.سمت کلبه رفت، همون طور که با گوشیش پیامی به اندرسن ارسال میکرد و از خوب بودن حالش خبر میداد.
یه نفر جلوی پنجره مشغول خرید بود، بنابراین با فاصله، پشتش ایستاد و منتظر موند.
YOU ARE READING
Sunflower(LS)
Fanfictionگمشده لویی تاملینسون آخرین بار دیده شده: 2021-24-12 سن: نوزده جنسیت: مذکر مو: خرمایی چشم: آبی قد:"4'5 (cm 165 ) لویی، ما هر زمان که آماده بودی برای تو این جاییم. ما میتونیم گوش بدیم و در مورد چیزی که به تو کمک میکنه صحبت کنیم و تو رو امن نگهداریم...