5-Noigitsone

1.1K 258 210
                                    

هي گايز:)
خوبيد؟
حرفم نمياد اصن😐😂
اميدوارم اين پارت رو دوست داشته باشيد و لطفا وت و كامنت رو هم فراموش نكنيد :(❤️

بوس بوس

-مري-

____________________

استايلز در حالي كه داشت چشم هاش رو ماساژ ميداد از اتاقش بيرون اومد.

به سر و ته راهرو نگاه كرد تا شايد بتونه درك رو پيدا كنه اما انگار خبري نبود.

به نظر ميومد اون صبح زود رفته.

در دستشويي باز شد و پدرش ازش بيرون اومد.

-هي بابا.
استايلز گفت.

-صبح بخير...ببينم...تو بهتري؟
كلانتر پرسيد.

-ام...بهتر؟چطور؟
استايلز با گيجي پرسيد.

-ديروز يه كم...عجيب رفتار ميكردي.
كلانتر جواب داد.

-نه...من خوبم...مشكلي نيست.
استايلز جواب داد با اينكه هنوز مطمئن نبود پدرش درباره چي حرف ميزنه.

كلانتر سرش رو تكون داد و به سمت پله ها رفت:خيله خب...بيا پايين،صبحونه حاضره.

-باشه.
استايلز گفت و به سمت دستشويي رفت.

چند دقيقه بعد،اون طبقه پايين پشت ميز نشسته بود و در حالي كه داشت گوشيش رو چك ميكرد،كورن فلكس ميخورد.

-درك كي رفت؟
استايلز از پدرش پرسيد.

-منظورت چيه؟
كلانتر پرسيد.

-درك...ديشب اومده بود اينجا و امروز صبح رفت...درسته؟
استايلز به پدرش نگاه كرد.

كلانتر با اخم گيجي به پسرش نگاه كرد:استايلز...درك پريشب اينجا بود...ديشب هم ميخواست بمونه اما تو بهش اجازه ندادي.

استايلز ابروهاش رو انداخت بالا:نه...ديشب اينجا بود.

كلانتر هنوز هم گيج بود.

استايلز گوشيش رو روي ميز گذاشت و سرش رو تكون داد:بابا...درك ديشب تو اتاق من خوابيد.يادته؟قرار بود همه مراقب همديگه باشن؟

كلانتر ليوان نصفه قهوه اش رو روي اوپن گذاشت و به استايلز نزديك تر شد:آره استايلز...اما همه اين ها براي پريشب بود نه ديشب.

-پس داري ميگي من يه روز رو جا انداختم؟
استايلز گفت.

نوتيفكيشني كه روي صفحه گوشيش ظاهر شد،باعث شد چشمش رو از پدرش بگيره.

همون لحظه چشمش به تاريخ افتاد.

-دوازدهم...
استايلز زمزمه كرد.

the void inside [sterek]Where stories live. Discover now