هي گايز:)
خوبيد؟
حرفم نمياد اصن😐😂
اميدوارم اين پارت رو دوست داشته باشيد و لطفا وت و كامنت رو هم فراموش نكنيد :(❤️بوس بوس
-مري-
____________________
استايلز در حالي كه داشت چشم هاش رو ماساژ ميداد از اتاقش بيرون اومد.
به سر و ته راهرو نگاه كرد تا شايد بتونه درك رو پيدا كنه اما انگار خبري نبود.
به نظر ميومد اون صبح زود رفته.
در دستشويي باز شد و پدرش ازش بيرون اومد.
-هي بابا.
استايلز گفت.-صبح بخير...ببينم...تو بهتري؟
كلانتر پرسيد.-ام...بهتر؟چطور؟
استايلز با گيجي پرسيد.-ديروز يه كم...عجيب رفتار ميكردي.
كلانتر جواب داد.-نه...من خوبم...مشكلي نيست.
استايلز جواب داد با اينكه هنوز مطمئن نبود پدرش درباره چي حرف ميزنه.كلانتر سرش رو تكون داد و به سمت پله ها رفت:خيله خب...بيا پايين،صبحونه حاضره.
-باشه.
استايلز گفت و به سمت دستشويي رفت.چند دقيقه بعد،اون طبقه پايين پشت ميز نشسته بود و در حالي كه داشت گوشيش رو چك ميكرد،كورن فلكس ميخورد.
-درك كي رفت؟
استايلز از پدرش پرسيد.-منظورت چيه؟
كلانتر پرسيد.-درك...ديشب اومده بود اينجا و امروز صبح رفت...درسته؟
استايلز به پدرش نگاه كرد.كلانتر با اخم گيجي به پسرش نگاه كرد:استايلز...درك پريشب اينجا بود...ديشب هم ميخواست بمونه اما تو بهش اجازه ندادي.
استايلز ابروهاش رو انداخت بالا:نه...ديشب اينجا بود.
كلانتر هنوز هم گيج بود.
استايلز گوشيش رو روي ميز گذاشت و سرش رو تكون داد:بابا...درك ديشب تو اتاق من خوابيد.يادته؟قرار بود همه مراقب همديگه باشن؟
كلانتر ليوان نصفه قهوه اش رو روي اوپن گذاشت و به استايلز نزديك تر شد:آره استايلز...اما همه اين ها براي پريشب بود نه ديشب.
-پس داري ميگي من يه روز رو جا انداختم؟
استايلز گفت.نوتيفكيشني كه روي صفحه گوشيش ظاهر شد،باعث شد چشمش رو از پدرش بگيره.
همون لحظه چشمش به تاريخ افتاد.
-دوازدهم...
استايلز زمزمه كرد.
YOU ARE READING
the void inside [sterek]
Werewolf[completed] "خلا درون" گروه،تونسته بود نوگيتسونه رو از بين ببره. يه ماجراي ديگه هم تموم شده بود. همه چيز به حالت اول برگشت. يعني...تقريبا... استايلز ميتونه به همين سرعت همه چيز رو فراموش كنه؟