هي گايز:)
خوبيد؟
ممنون بابت وت ها و كامنت هاتون:)
لطفا اين پارت هم فراموششون نكنيد❤️بوس بوس
-مري-
___________________
-چي باعث ميشه فكر كني نوگيتسونه هنوز اينجاست؟
مارين از استايلز پرسيد.توي چهل دقيقه اخير،اون داشت درباره كابوس هاش به مارين ميگفت.
استايلز در حالي كه داشت دست هاش رو بهم ميفشرد سرش رو تكون داد:نميدونم...خيلي واقعي به نظر اومد.انگار واقعا جلوم وايساده بود.
-درباره روزي كه چيزي ازش يادت نميومد بهم بگو.
مارين گفت.استايلز تك خنده عصبي كرد:چطوري ميتونم؟همونطور كه خودت گفتي هيچي يادم نمياد.
مارين سرش رو آروم تكون داد:درسته...ولي هنوز هم خودت اونجا بودي.حتي اگه خاطراتش رو فراموش كرده باشي،احساساتي كه از اون روز داري هنوز وجود دارن.
استايلز لب هاش رو بهم فشار داد و چيزي نگفت.
-فقط...سعي كن يادت بياد چه حسي داشتي.
مارين ادامه داد.-باشه...
استايلز به آرومي گفت و سرش رو پايين انداخت.بي هدف به كاشي هاي روي زمين نگاه ميكرد و سعي كرد چيزي به ياد بياره.
ناخودآگاه يكي از پاهاش رو تكون ميداد و مشخص بود كمي عصبيه.
-عصبانيت...
استايلز گفت و دوباره به مارين نگاه كرد.-يادم مياد عصباني بودم...خيلي زياد.
استايلز گفت.-فكر ميكني دليلش چي بوده؟اين مدت...چي عصبانيت كرده؟
مارين پرسيد.لحن آروم اون زن حس بهتري بهش ميداد.
-همه چيز فكر كنم...شايد بيشتر از همه...خودم.
استايلز جواب داد.-چرا از خودت عصباني هستي؟
مارين گفت.استايلز به پشتي صندلي تكيه داد و با ناخن هاش روي دسته ضرب گرفت.
-اينكه نميتونم به سرعت بقيه فراموش كنم.اينكه ضعيفم.
استايلز جواب داد.-اين احساس رو داري چون...يه انساني؟
مارين پرسيد.استايلز سرش رو تكون داد:نه...قضيه اين نيست...اسكات هنوز هم يه آدمه ولي مثل من نيست.اون آليسون رو از دست داد اما...اما اين ديگه بهش آسيب نميزنه.
-شايد فقط نميخواد نشونش بده؟
مارين گفت.-قطعا خيلي بهتر از من داره تو اين كار عمل ميكنه.
استايلز گفت و دستشو فرو كرد توي موهاش.
YOU ARE READING
the void inside [sterek]
Werewolf[completed] "خلا درون" گروه،تونسته بود نوگيتسونه رو از بين ببره. يه ماجراي ديگه هم تموم شده بود. همه چيز به حالت اول برگشت. يعني...تقريبا... استايلز ميتونه به همين سرعت همه چيز رو فراموش كنه؟