دست هاشون از حرکت ایستاد و بی صدا سر هاشون رو به سمت مینهوحرکت دادند. با رفتن سر ها به سمت مینهو، مینهو خشک شد و سرش ناخواسته به سمت تمینکه کنارش نشسته بود چرخید و به چشم ها و لبخند مرموزش خیره شد. باوش نمیشد اینپسرا چطوری میتونن اینقدر ضایع خودشون رو لو بدن ولی خب نمیتونست به خاطر اشتباهاون پسرا خودشو ببازه پس دم نزد.
تمین نفسش رو بیرون فوت کرد و با غرور پاش رو روی پاش انداختو گفت
" مینهو هیونگ به نظرت ممکنه که کسی بدونپاک کردن میکاپ و در آوردن لباس های بیرونیش بخوابه؟!"
مینهو هم برای فروختن اکسو و نجات دادن خودش تک سرفه ای کردو ژست خاص تمین رو گرفت و پا روی پا انداخت.
"درسته مگه میشه مینسوک هیونگ جوری بخوابهکه موهاش خراب نشه؟!"
چشم های پسرا گرد شد، باورشون نمیشد که مینهو به این راحتیداشت میفروختشون . همون لحظه که مینسوک برای نجات خودشون تصمیم به آشکار کردن حقیقتکرد تمین از جاش بلند شد و روبه مینهو فریاد زد.
" یااا چوی مینهو فکر کردی ندیدم داشتی بهمینسوک هیونگ پیام میدادی تا برن الکی بخوابن؟! واقعا باید خجالت بکشی که به این بچههای معصوم دستور میدی تا اینطوری شرط رو ببری. فکر کردی میتونی من رو گول بزنی؟!"
اعضا به دست تمین که به سمتشون بود و معصوم خطابشون کرده بودنگاه کردند، از اینکه توسط قاضی تمین بیگناه شناخته شده بودن خوشحال شدند و نفس راحتیکشیدند اصلا لازم نبود که دخالت کنند همه چیز به نفع اونا بود. مینهو بدون اهمیت دادنبه حرف تمین چمدون تمین رو باز کرد و دنبال چیزی که با کلک برنده شده بود گشت.
" در هر حال من برنده شدم"
شورت صورتی رنگ تمین رو پیدا کرد و با خوشحالی بالا گرفتش کهتمین از دستش کشید و به سرعت قیچی که داخل چمدون کیبوم بود رو هم برداشت و کناری رفت.
اعضای اکسو با تعجب به صحنه ی آشنایی که جلوشون در حال شکل گرفتنبود خیره شدند. درست قبل از اینکه شاینی وارد خوابگاه بشن کای و چانیول و بکهیونرو توی همچین موقعیتی دیده بودن.
کیبوم سرش رو به نشونه ی تاسف برای اون دوتا تکون داد و بعداز اینکه از داخل چمدونش معجون مخصوص سبز رنگش رو درآورد بدون هیچ رو در بایستی بهآشپزخونه رفت و با چندتا لیوان که توش معجونش رو ریخته بود برگشت و همراه جونگهیونکنار دی او نشست.
"کیونگسو تا حالا از اینا خوردی؟!"
دی او اول با اخم نامحسوسی بهش خیره شد و بدون داشتن تمایل ازاون معجون عجیب سبز رنگ مزه مزه کرد که ناگهان اخم هاش باز شد و رنگین کمونی بالایسرش درخشید. با هیجان کمی دیگه ازش نوشید و پرسید.
YOU ARE READING
Sad But Sweet Problem
Fanfictionیک اتفاق ناگوار باعث میشه خوابگاه شاینی غیر قابل سکونت بشه، به طوری که کمپانی اس ام برای مراقبت از آیدول های 10 سالش مجبور میشه اونا رو به یه خوابگته دیگه بفرسته. اما از شانس بد هیچ خوابگاهی توی سئول خالی نیست. به هر زوری که هست اس ام شاینی رو به پر...