Letter two

93 16 0
                                    

زین عزیز

امروز عمه مریدا کتکم زد و از خونه انداختم بیرون . نمیدونم باید کجا برم یا باید چیکار کنم .
سامانتا دختر عمه کل لباسامو از پنجره پرت کرد پایین و داد زد " هرزه"

زین عزیز من نمیدونم باید کجا بخوابم . هوا سرده و همه ی لباسارو رو زمین ول کردم چون بارون خیسشون کرده بود
درسته داره بارون میاد
چنتا پسر اونور پارک نشستن و سیگار میکشن
میترسم
چرا هیچکی منو نمیخواد ؟ پدرو مادر رفتن
عمه منو از خونه بیرون میکنه
یادته میگفتی پدرمادر الان جای بهترین؟
ینی اونجا واقعا جای بهتریه ؟
مطمعنی؟
میترسم که چاقو دستم بگیرم...

زین عزیز من بهت نیاز دارم

10 REASONS WHY [Completed]Where stories live. Discover now