11
بكهيون:
هي بيبي؛))بكهيون:
اي لاو يو؛))
3> 3> 3>شماره ناشناس(PSJ):
چي؟😐بكهيون:
ببخشيد، چانيول بود.شماره ناشناس(PSJ):
ميدونم.بكهيون:
چطوري؟شماره ناشناس(PSJ):
ميدونم كه تو هيچ وقت اينو نميگي!
بعدشم من خودمم توي كافه تريا هستم ديدم گوشيت دست چانيول بود.شماره ناشناس(PSJ):
نگاه كردن به دور و برت هيچ كمكي نميكنه:)
اينجا دانش آموزاي زيادي هستن 😅😁بكهيون:
سوجين هم توي كافه تريا هست.شماره ناشناس(PSJ):
اووووو، تو ازش خوشت مياد؟😏بكهيون:
قرار نيست به اين سوالت جواب بدم
و اينكه تو واقعا سوجين نيستي!بكهيون:
نه، امكان نداره.
اون از من خوشش نمياد
و اون اصلا مثل تو عجيب و غريب و مور مور كننده نيست!شماره ناشناس(PSJ):
[seen]بكهيون:
بايشماره ناشناس(PSJ):
[seen]"عجيبه" بكهيون با خودش فكر كرد"واسه چي ريپلاي نميكنه؟"
بكهيون به گوشيش خيره شده بود
زيرلب با غر زمزمه كرد"بايد ديوونه شده باشم".
YOU ARE READING
Text (Baekhyun fanfiction)
Fantasyسلام ☺️🤗 من NSDP هستم و قراره براتون يه فنفيكشن ترجمه اي و متفاوت آپ كنم😉 خب اين داستان در مورد دختريه كه كه به طور مخفيانه بكهيونو دنبال ميكنه و بهش پيام ميده در حالي كه خودشو به بك معرفي نميكنه! به نظرتون بك ميفهمه اون كيه!؟