2part

82 16 2
                                    


■Chan yeol■

+حواست به اون احمق باشه نمیخوام برام دردسر درست کنه هی جید حواست هست که دارم چی میگم
-چانیول بس کن چیزی نمیشه

جید همینطور که چشم قوره میرفت از جاش بلند شد

+ببین گند نزنی هاا من رو تو حساب باز کردم
_خفه شو چان تو با این کارات داری منو روانی میکنی گفتم همه چیز حله می شه اون احمق نمیتونه فرار ک.‌‌‌......
#افسر بارت زندانی فرار کره
-فاک فاک لعنتی
#لطفاً افسر جون یکی در خطره
-پس تو انجا چیکار میکنی مترسک
#افسر من من
-صبر کن اومدم احمق
+جون یه ادمو به خطر انداختی مگه بهت نگفتم که خودت هم باید باشی
-چان بس کن بلند شو جون یکی در خطره
+از این قیایه مظلومت خوشم نمییاد خودت باش من که میدونم هر چیم بشه برای تو مهم نیست، راه بیفت

به سمت پله ها رفتم و با سرعت بالایی از پله ها پایین میرفتم حتی نمیدونم که چطور به پایین پله ها رسیدم جیدم بی صدا پشتم میومد اون ادم احساسی نیست و جون بقیه براش مهم نیست تنها مشکلش همینه شاید اگه به این موضوع اهمیت میداد اون الان ریس بود به سمت در رفتم.
با خوردن سوز هوا بهم کمی به خودم لرزیدم
تازه یادم افتاد لباس گرم برنداشتم
هنوز به چهار راه نرسیده بودیم که نگام میخ اون جمعیت شلوغ شد
نگام و از جمعیت دزدیدم
ماشین پارک کردم و با سرعت به سمت جمعیت رفتم
با داد گفتم
+همه برید کنار لطفا اهههه خاک تو سرتنو یعنی یه کار درستم انجام نمیدید احمقا

پلیسا سعی داشتن مردم و دور کنند بعد از اینکه دیگه کسی اون سمت نبود

به سمت اون زندانی رفتم :ولش کن جیک
#نه نه نیا نزدیک و گرنه میکشمش
+چرا ببین به من گوش کن اون پسرو ول کن بره اون تو این جا نباید باشه اون بی گنانه مثل خواهرت یادته اون نمیخواد یه ادم بی گناهوو آزار بدی میخواد،،اره به حرفم گوش کن اروم باش

پسری که تو بغلش بود اروم می لرزید و زیر لب چیزی رو زمزمه میکرد از چهر اسیایش معلوم بود که کره ای
چهره ی زیبایی داشت چشاش از لایه براق رنگی شفاش شده بود و زیبایشو دو چندان میکرد

#نه نیست من من میخوام برم بببرام یه ماشین بیارید
-هی گوش کن پسر من حوصله ی این حرفارو ندارم ولش کن
#من ماشین میخوام همین حالا

جید کلید ماشینمو که دستش بود در اورد و پرت کرد سمت جیک

_خوب این کلید اون ماشینه خوب حالا ولش کن
+جیدددد
_خفه شو جیک حالا میتونی بری باشه
و اهسته زیر لب گفت احمق زود باور

جیک سمت ماشین رفت بعد اون پسرو از سمت رارننده وارد ماشین کرد بعد خودش سوار شد انگار برای همه چیز فکر کرده بود برگشتم سمت جید که سرش به سمت بالا بودو سر تکون میداد عصبی داد زدم :

+به همه چیز فکر کرده بود احمق،، بچه دوسالم میدونه که نباید بزاره که اون یارو از یه سمت دیگه سوار کنه
-چان من انتظار نداشتم که بخواد اون پسر از دری که خودش سوار میشه سوار کنه بعد به این فکر کن که اون یه ماشینه پلیسه
+جید میفهمی که چی میگی انتظار نداشتی ببین باید بهت بگم که جدا از اینکه تو یه روانی رو ول کردی جون یه ادم بی گناهم تو خطره فقط بخاطر کارای تو بعدشم اون ماشین من بود
-اوپس

🃏Tanatos/تاناتوس🃏Where stories live. Discover now