part 11

9.1K 1.7K 193
                                    

🌻 :
با یوگیوم صمیمی بنظر میاین

جانگکوک :
اوو
یوگیوم؟!
میشناسیش؟!

🌻 :
چند بار باهم حرف زدیم

جانگکوک :
فهمیدم
خب پروژه زیست شناسی رو قراره باهم انجام بدیم
درباره اون حرف میزدیم

🌻 :
همممم

جانگکوک :
میدونی اون همیشه میخواسته با من باشه
اما چون از سوکجین میترسیده
میترسید بهم نزدیک شه

🌻 :
آااااا آااااا
چه ناز

جانگکوک :
اما انگار بدون صمیمیت گفتی
(با لحنی گفتی که دوستانه نیست)

🌻 :
چون از کنار پسری که دوسش دارم تکون نمیخوره|
چون از کنار|
نه ، همچین چیزی مگه میشه
از ته دل گفتم

جانگکوک :
هومم
باشه پس
چطوری؟

🌻 :
خوابم میاد
تو چطوری؟

جانگکوک :
من خوبم ولی،
چرا خوابت میاد؟
نکنه شب نخوابیدی؟!

🌻 :
نتونستم بخوابم

جانگکوک :
چرا؟😲

🌻 :
ذهنم درگیر بود
خوابم نگرفت

جانگکوک :
اما به چی اینهمه فکر میکردی؟!
ببین خوابت میاد!

🌻 :
به تو|
نمره هام افت کرده
به اون فکر میکردم

جانگکوک :
فهمیدم
اما جبران میکنی
نگران نباش
بنظرم تو خیلی باهوشی


🌻 :
هوممم
اونجوریم؟!

جانگکوک :
آره بنظرم

🌻 :
باشه،
ممنونم؟

جانگکوک :
خواهش میکنم
این وسط
وقتی منو با یوگیوم دیدی
تو کافه تریا بودی؟

🌻 :
طور دیگه چطور میتونستم ببینمت!

جانگکوک :
شاید وقتی داشتی رد میشدی
چه میدونم
آخه اونموقع افراد زیادی تو کافه نبودن
تهیونگ، داداش سوکجین
و دوستاش اون اطراف بودن
برا همین پرسیدم

🌻 :
واقعاً؟!
من از کافه یه چیزایی گرفتم و رفتم
اونموقع دیدم
یعنی ننشسته بودم

جانگکوک :
باشه الآن فهمیدم
چیزه،
من میرم به مامانم کمک کنم
اما بازم حرف میزنیم باشه؟

🌻 :
البته
حرف میزنیم
موفق باشی

جانگکوک :
ممنونم
خدافظ

🌻 :
بای

_________________________
های لاولی هاااا🤩
امیدوارم همتون خوب باشین😋
یه سوالی داشتم
این گلای آفتابگردون جابجا که نمیوفتن یعنی جاشون برعکس بشه؟
اخه یکی از ریدرا بهم میگفت که جای درستشون نمیوفتن

Cheat | TaekookWhere stories live. Discover now