سردرگم

1.1K 230 301
                                    


یکی از بد ترین درد ها این است
که برای سرزنش کردن؛
مقصری جز خود پیدا نکنی

Someone You Loved🎶
Lewis Capaldi🎶

به صفحه ی تلویزیون خیره بود و توجهی به حرفای لویی نداشت، دستش رو توی ظرف پاپ کورن فرو کرد و یک مشت از اون رو توی دهنش جا داد.

لو-بچ من دارم با تو حرف میزنم.

ز-و منم اهمیت نمیدم.

زین عصبی شونه بالا انداخت و به محض اینکه پاپ کورن رو پایین داد یک مشت دیگه جایگزینش کرد، پاهاش رو توی سینش جمع کرده بود و انگشتهاشو از زیر جوراب نارنجی رنگش عصبی تکون میداد.

لویی تلویزیون رو خاموش کرد و رو به روی زین نشست، ظرف پاپ‌ کورن رو از جلوی دستش برداشت و بی توجه به غر زدنهاش رو به روش نشست.

لو-شاید با حرفای من موافق نباشی، ولی من صلاح تو رو میخوام.

ز-بابامم صلاح منو میخواست، لیامم همینطور ولی تنها کاری که بلد بودن آسیب زدن به من بود، یه نگاه به من بنداز لویی، من یه بازنده ام.

زین موهاش رو پشت گوشش فرستاد و با مشت روی زانوی خودش کوبید.

ز-میگی که چرا اون روز به پلیس حقیقت رو نگفتم؟ لابد فکر میکنی من یه احمقم، آره هستم.

لو-لطفا زی، تو نه بازنده ای نه احمق فقط علاقه ی زیاد باعث شد حماقت کنی، نباید بهش اجازه میدادی باهات اونطوری برخورد کنه.

ز-من گیج بودم، هنوزم هستم، لیام مرد خوبیه میدونم که ازش خوشت نمیاد ولی این حقیقته، یه وقتایی خیلی تند برخورد میکنه اما بعدش طوری ازم عذرخواهی میکنه که دلم میلرزه، فقط این بار حس کردم که.. من دارم کم میارم لو، نمیخوام کم بیارم.

زین با بغض آشکاری گفت و آب دهنش رو با فشار قورت داد.

ز-من دوسش دارم.

لو-میدونم رفیق میدونم، با اینکه هنوزم معتقدم پین یه عوضیه ولی خب طوری به نظر میاد که انگار اونم عاشقته.

ز-امیدوارم باشه، کاش میفهمیدم واقعا توی قلبش چی میگذره.

لو-یعنی تو بهش شک داری؟

ز-نه، اون پست لعنتی که هیدلستون بهم نشون داد فقط باعث شد بهم بریزم؛ لیام تمام مدت پیش هری و بقیه ی همکاراش بود.

لو-زین تو اینطوری نمیتونی از علاقه اش مطمئن بشی.

گوشی زین رو از روی میز برداشت و اون رو بین دستهاش گذاشت.

لو-دو روزه که خودت رو اینجا مخفی کردی، نه سر کار میری و نه جواب لیام رو میدی، نمیگم برگرد پیش لیام چون لیاقتت نیست که باهات اینطور خشن رفتار بشه، هیچوقت زیر بارش نرو زین میفهمی؟

Aphrodite(completed)Where stories live. Discover now