محاصره ی خیال

1.2K 274 287
                                    


حتی در چشمان
یک غریبه، هنوز هم؛
نشانی از تو میبینم

To Die For🎶
Sam Smith🎶

کنار هری نشست و بطری ویسکی رو از دستش گرفت، کمی ازش خورد و اون رو به هری برگردوند.

ل-همش حس میکنم که همه ی اینا یه تلس، چطور به این زودی تونستیم محل معامله رو پیدا کنیم هز؟

هری-اونقدرام زود و آسون نبود، چند تا نیروی نفوذی داریم، تیلور مدت ها روی سیستمشون کار کرد تا اینکه تونست بخشی از اطلاعاتشون رو هک کنه.

ل-کامیون ها به ادینبرگ رفتن‌

هری-چطور ممکنه؟! ما رد اونا رو تا منچستر زده بودیم.

ل-منچستر جایی بود که میخواستن ما باشیم؛ فکر کردی چرا توزیع توی منچستر اینقدر زیاد بود؟ چرا سه نفر باید اسم سایکو رو بیارن؟

هری-درست میگی، اما نمیتونیم ردیابی گروه های منچستر رو بذاریم کنار.

جید-پسرا! لطفا این چند ساعت راجب کار حرف نزنید.

ل-سخته اما باشه.

جید-ممنون.

جید روی پاهای لیام نشست و دستاشو دور گردنش حلقه کرد، اون دختر لیام رو تحسین میکرد، همه ی ویژگی های خوب و بدش رو، لیام به چهره ی جید نگاه کرد، اون دختر درست مثل روز های قبل جذاب بود، اما برای لیام سخت بود، سخت بود که جایی بره و به زین فکر نکنه، به چهره ی کسی نگاه کنه و دلتنگ دوتا تیله ی عسلی رنگ نشه... .

ل-تولدت مبارک بلک کویین.

جید-ممنون فرمانده.

لیام دستش رو توی بافت زخیم موهای جید برد و لبای اون دختر رو بوسید، هری با حس انزجار به اون دو نگاه میکرد و ویسکی بیشتری مینوشید. هری نمیدونست علتش چیه، اما ترکیب این دو نفر رو کنار هم دوست نداشت.

جید-پاشو لیام، نمیخوای یه کم برقصیم؟

ل-البته که میخوام.

بعد از اینکه جید از روی پاهاش بلند شد، به حالت ایستاده در اومد و دست اون دختر رو گرفت، بین دوستهای مست و سرخوششون ایستادن و هماهنگ با ریتم آهنگ اسپانیولی بدنهاشون رو تکون دادن.

دست جید رو کشید و اون رو توی بغلش انداخت، بعد اون رو روی ساعدش خم کرد و پیشونیشو بوسید، جید از بغل لیام اومد بیرون و نیمچرخی زد، دستهاشو برد بالا و همراه با حرکت موزون و تند پاهاش دور لیام رقصید و بهش چشمک زد.

لیام دستهاشو دور کمر اون دختر حلقه کرد و پاهاش رو با ضرب روی زمین حرکت داد، نمیخواست به زین فکر کنه، حداقل نه توی جشن تولد جید.
.
.
.

آفتاب مستقیم روی صورتش افتاده بود و لیام رو مجبور کرد چشمهاشو باز کنه، دیشب زیاد نوشیده بود و حالا سر درد بدی داشت؛ دست خواب رفتش رو از زیر سر جید بیرون کشید و با دست دیگش اونو ماساژ داد.

Aphrodite(completed)Onde histórias criam vida. Descubra agora