پارت دوم: مست

835 118 24
                                    


چند نفر اومدن و بازوهاش رو گرفتن. سعی میکردن کشون کشون ببرنش بیرون.

من نباید برام مهم باشه. اون پسر احمق نباید خودش رو مست میکرد و دردسر درست میکرد. هرچی میکشه از حماقت خودشه. نمیفهمم پدر از چیه این پسر خوشش میومده که اونو بیشتر از من دوستش داشت.

پدرم؟!

"مراقب جونگکوک باش!"

قیافش ، صداش، لحنش و اشکی که از گوشه چشمش چکید. همه بیادم اومدن. 

لعنت به همه چیز!

از جام بلند شدم.

-- مشکلی پیش اومده؟!

جلو رفتم و از کساییکه اونو داشتن بیرون میبردن پرسیدم.

-/ آره! مگه کور بودی ندیدی؟! این پسر داشت محل کسبمونو بهم میریخت !

با حرکات دستم سعی کردم بهشون بفهمونم که آروم باشن.

-- بله بله شما درست میگید ولی .. واقعا لازمه اینقدر باهاش بد رفتار کنید؟!

اون دو بهم نگاه کردن. هردو پوزخند زدن.

-* به تو چه؟! تو چیکارشی؟! نکنه باباشی؟!

و زدن زیر خنده.دیدم که جونگکوک سرشو بالا اورد و با نگاه منگش به چشمام نگاه کرد.

-- نباید اینو میگفتی!

به سمتشون حمله ور شدم. جونگکوک رو روی زمین انداختن و دوتاشون به سمتم اومدن.

+++++++++

کشون کشون و درحالیکه لنگ میزنم و جونگکوک رو روی کول خودم انداختم سعی میکنم به ماشینم برسم.

حسابی کتک خوردم. لباسام پاره پوره شدن. صورتم درد میکنه و پر از زخم شده. قفسه سینم درد میکنه و ساق پام میسوزه.

این پسر واقعا سنگینه. دستاشو دور گردنم حلقه کرده و روی دوشم وول میخوره! نمیدونم که میتونم اون رو تنهایی به ماشین برسونم یا نه! اصلا این ماشین لعنتی رو کدوم گوری پارک کردم؟!

جونگکوک ناله ای کرد و کمی وول خورد. با صدای آروم و لحن منگی لب زد: هیونگ؟! بوی یونگی هیونگ رو میدی!

گوشه لبم رو گاز گرفتم: آره یونگیم!

خندید: دروغ میگی! امکان نداره یونگی باشی! اون مغرورتر از ایناست که بخواد بیاد منو کول کنه!

چشمهامو تو حدقه چرخوندم و به راهم ادامه دادم.

× هرکی که هستی خیلی شبیه اونی! بوت، صدات، هیکلت، دستات . حتی رنگ موهات هم مثل اونه!

ابرومو بالا دادم . رنگ موهام؟! چه ربطی داره؟! من که مثل همه مردم اینجا موهام مشکیه!

یهو صورتش رو توی گردنم فرو برد و محکم هوا رو به داخل ریه هاش فرو کرد.

The Worst Brother In The WorldDove le storie prendono vita. Scoprilo ora