بی حسی کاملاین بهترین توضیح واسه حالم بود
چون ساختار خونه اینطور بود که کاناپه رو به در بود و اونا پشتشون به من بود , متوجه من نشدن و من حس کردم بزرگترین ضربه زندگیمو خوردم . وقتی صدای یه اه بلند اومد و بابا کنار کوکی دراز کشید چشامو با انزجار بستم و سرمو انداختم پایین و با کمترین صدای ممکن صداش زدم : بابا ...
Taehyung pov
کوک : اه... ته... من ...اه... من دارم... میاممممم
وقتی اینو گفت نتونستم صبر کنم و منم باهاش اومدم
یه بوسه دیگه از لباش گرفتم و کنارش دراز کشیدم . قلبم تند تند میزد . شاید تنها دلیلش عشق بازیمون نبود . این همه مدت سعی میکردم این عشق و پنهون کنم اما نشد و این نزدیکی برام غیرقابل باور بود . خوشحال بودم
حالا بعد چند ماه و یا حتی چندسال حس میکردم واقعا خوشحالم . با لبخند به نفس نفس زدنای بانیم خیره شدم که با صدای یه نفر تمام خوشیم پر کشید
+یونجون : بابا ...
مث فنر از جام پریدم که دیدم یونجون سرش پایینه . با ناراحتی به زمین خیره شده
به طرف کوکی برگشتم که دیدم کپ کرده . نمیتونستم اینجوری ناراحت و شکه ببینمش و مطمین بودم که هیچ وقت نمیخواسته یونجون از رابطمون خبردار بشه . کلی برنامه ریخته بود که باهاش حرف بزنه . نفهمیدم چطور شد اما واقعا نمیتونستم اینطور ببینمش پس داد زدم : یونجون گمشو تو اتاقت
دیدم چجوری شکست . دیدم چطور قلبش فشرده شد و با سرعت به طرف اتاقش دویید و بعد فقط صدای قفل کردن در اتاقشو شنیدم
_لنتی فاک
کوکی : چرا سرش داد زدی تهیونگ
_بسه بسه نمیدونم . ازجام پاشدم و لباسام رو از زمین جمع کردم و با یه شلوار رفتم اشپزخونه تا یه لیوان اب بخورم .
از دور به حرکات کوکی نگا کردم . تنها چیزی که ازش میدیدم عشق بود و تمام . ینی میرزید به داد زدنم سر کسی که از تموم دنیا بیشتر دوسش داشتم ؟ کوکی از اپن گذشت و به طرفم اومد . دستشو رو سینم گذاشت و ت چشمام نگا کرد
کوکی :تهیونگ خودتو اذیت نکن باشه ؟ من قول میدم باهاش حرف بزنم . میدونم تقصیر من بود . ببخشید . لطفا اینجوری نکن
_چرا تو معذرت میخای . من ازت خاستم که بیای . من فقط نمیدونم چیکار کنم الان .
کوکی :ولی من میدونم . ولباشو رو لبام گذاشت . تمام... ارامش محض . وقتی همکاری کردمباهاش لبخند ما بین بوسیدنش روحس کردم اما با صدای شکستن چیزی این ارامش دوومنیاورد و هردومون به سمت طبقه بالا دوییدیم ..
YOU ARE READING
The furthest close to me
Fanfiction•یونجون پسری که با خوشحالی به سمت خونه میره تا خبر قبولیش تو اودیشن کمپانی بیگ هیت رو بده ، چی میشه اگه با پدرش کیم تهیونگی روبرو بشه که درحال خیانت به مادرش اون هم با مدیربرنامش جانگ کوکه !؟ •yeonbin • taekook وضعیت : درحال تایپ روز های اپ : دوش...