Yeonjun povسریع به اتاقم رفتم و درو بستم
نه نه این امکان نداشت . بابای من خیانت نمیکنهههه . درسته مامان الان اینجا نبود ولی لنتی اون باید تو نبودش هم دوسش میداشت و مگه اون انقدر از عشقش به ویکتوریا نمیگفت ؟ پس این چی بود...
اونم با هرکسی نخوابیده بود . با کوکی هیونگ... مهم تر از اونا مگه بابا گی بود ؟؟؟
سوالای تو مغذم تمومی نداشت و اشک رو چشام نشون میداد بیش از اندازه قلبم شکسته . با چیزی که یادم افتاد اشک چشام بیشتر شد . بابا سر من داد زده بود ؟ اونم بخاطر هیچی ؟ ینی انقدر کوکی رو دوس داشت که من و دعوا کرد ؟
نمیتونستم این فشار رو تحمل کنم . رفتم جلوی اینه واستادم . گویی که روی میز بود و برداشتم و محکم کوبیدمش به اینه . قصدم فقط این بود که فشاری که روم بود رو کم کنم اما نمیدونم این دردی که تو شکمم پیچید برای چی بود ؟
به شکمم نگا کردم که دیدم خون ازش میریزه . یه تیکه بزرگ از شیشه اینه به طرف خودم پرت شده بود . بی حالی امونم و برید و بعدش سیاهی ...
Taehyunng pov
وقتی به در رسیدیم هرچی زور زدیم نتونستیم بازش کنیم . یادم افتاد که در قفله . سریع پله هارو برگشتم پایین و از بالای کابینت گلیدهای یدک رو برداشتم و رفتم اتاق . ولی لنتی پشت در کلید بود . جونگ کوک محکم به در تنه میزد تا بلکه بتونه بشکندش .
_برو کنار خودم باید یکاریش کنم
و محکم به سمت در رفتم و در با صدای بدی شکست . درد بازوم یکم زیادی بود اما با دیدن یونجون که روی زمین افتاده بود و غرق خون بود خشکم زد
فکر کنم جونگکوک زودتر از من به خودش اومد و تلفنش رو از جیبش در اورد و به اورژانس زنگ زد
به طرفم برگشت و بغلم کرد . عقب کشیدمش وبه چشماش نگا کردم . نمیدونم توشون چی دید که زد زیر گریه و بغلم کرد
من امروز چیکار کردم ؟؟؟
ESTÁS LEYENDO
The furthest close to me
Fanfic•یونجون پسری که با خوشحالی به سمت خونه میره تا خبر قبولیش تو اودیشن کمپانی بیگ هیت رو بده ، چی میشه اگه با پدرش کیم تهیونگی روبرو بشه که درحال خیانت به مادرش اون هم با مدیربرنامش جانگ کوکه !؟ •yeonbin • taekook وضعیت : درحال تایپ روز های اپ : دوش...