روز بعد تیونگ با تنبلی بیدار شد . تمام شب رو بیدار مونده بود تا به تحقیقاتش درباره بیماری جهیون ادامه بده و بتونه بهترینش رو برای جراحی حساس و خطرناک امروزش انجام بده .
چشماش رو مالید و آروم از روی تختش بلند شد .
بعد مسواک زدن به دندوناش ، شروع کرد به پوشیدن لباساش تا برای رفتن به بیمارستان آماده بشه .
مثل همیشه استایلش شامل پیراهن شلوار راسته و یه کراوات میشد .
بعد از تنظیم کراواتش به سمت بیرون آپارتمان نقلیش حرکت کرد .
سوار ماشینش شد و حرکت کرد
سعی کرد درست نفس بکشه و اضطرابی که منشئش جراحی امروز بود رو از خودش برونه .
انقدر مضطرب و نگران بود که می لرزید .
به محض رسیدن به پارکینگ بیمارستان ماشینش رو پارک کرد و پیاده شد .
" کام آن ته ... تو میتونی انجامش بدی "
قبل از این که از ماشین پیاده شه به خودش گفت .
وارد بیمارستان شد و همونطور که با لبخندی که به طرز انکار نشدنی ای زیبا بود جواب پرستار هایی که بهش سلام میکردن رو میداد به سمت مطبش حرکت کرد .
" دکتر ، برای جراحی امروز آماده ای ؟ " یوتا با لبخند اصمینان بخشی گفت و به
شونش زد
" شاید ... " تیونگ لبش رو گزید و گفت .
" هی ... چی؟ منظورت چیه ' شاید ' " یوتا با گیجی پرسید .
تیونگ همونطور که نفسش رو بیرون داد ، شونه ای بالا انداخت .
" لی فاکینگ تیونگ ، میترسی ؟ " یوتا عصبی خندید .
" نمیدونم چرا همین الانشم اعصابم خیلی داغونه " تیونگ نالید .
یوتا نفس عمیقی کشید و گفت : " میدونی چیه ؟ واسه یه ثانیه هم که شده احساساتت رو بزار کنار . فراموش کن چه احساسی بهش داری و به این فکر کن که اونم یکی از اون مریض هایی که هر هفته عمل میکنیشون . احساساتت رو دخالت نده . "
" گفتنش راحته . اوکی بعدا میبینمت یوتا "
تیونگ به سمت اتاقش حرکت کرد . قفل در رو باز کرد و بعد از این که وارد اتاقش شد ، یونیفرم سفید رنگش رو تن کرد .
میدونست که برای امروز به جز جراحی جهیون کار دیگه ای نداره .
روی صندلی چرخ دارش نشست و به کلیپ بردش که پر شده بود از نکاتی که دیشب یاداشت کرده بود ، نگاه کرد .
" لعنت بهت ، تیونگ . هیچ حس کوفتی ای رو دخالت نده " به خودش یاداوری کرد .
YOU ARE READING
Fixed.-JaeYong [Book 1 of the Mend Trilogy][Per. Translate]
Fanfiction" میتونم قلبت رو ترمیم کنم " Writer : @v_primaleon Translator : Melody