امروز روزیه که یه پسر روستایی از یکی از کوچیکترین روستاهای دگو، به شهری بزرگ مثل سئول میاد.
شاید از خودتون بپرسید کی؟
دو اسم و یک هویت.یکیش کیم تهیونگه، یک پسر معمولی که برای تحصیل در دانشگاه به سئول میاد و رشتهش فیلمسازیه، آرزو داره یهروز بازیگر شه و اعتماد بهنفس زیادی نداره ولی تلاششو میکنه تا بهتر بشه.
و شخصیت دومش، @ASMRV یه ایاسامآر آرتیست معروف کرهای توی یوتوب که به جرئت میتونست بگه توی کتگوری ای که توش فعالیت میکنه بهترینه. ASMRV پسریه که خجالت نمیکشه به خودش لذت بده و مقابل دوربین ناله کنه چون صدای بم ولی صافش عشق طرفدار های ایاسامآر شده بود و اونها بیشتر و بیشتر از ویدیوهاش میخواستن.
وقتی صحبت دوربین و اینچیز ها بود، انگار شخصیتهاش دو تا آدم متفاوت از هم بودن. ولی اهمیتی نداشت. هردوشون باید سعی میکردن زندگی کیم تهیونگ رو جمع و جور کنن.
چمدونهای پرش رو برداشت و به سمت خروجی حرکت کرد تا یه ایستگاه قطار پیدا کنه.
«حالا کجا برم»
تلفنش رو در آورد و به آدرسی که دوستش؛ جیمین براش فرستاده بود نگاه کرد قبل اونکه به اونجا بره. اون کافه اسم عجیب غریبی داشت ولی تهیونگ شکایتی نداشت، چون میخواست جیمین رو ملاقات کنه.«کافهٔ جمفول... بهنظر میاد جای دوستداشتنیایه...»
(ارواح عمت)-کافهٔ جمفول-
به محض اینکه با صدای کشیده شدن چمدونهاش وارد اون کافه شد چشمهاش سریع دنبال کسی که میخواست ملاقاتش کنه گشتن.
«جیمین!»
جیمین بلافاصله دست از بههم زدن چای لیموش برداشت و با یه لبخند بزرگ به تهیونگ خوشآمد گفت.«تهیونگی!»
و با به تهیونگ دستش اشاره کرد که سر میزش بشینه.خیلی وقت بود همدیگه رو ملاقات نکرده بودن، تقریباً سالها بود ولی جیمین همونطوری که همیشه بود مونده بود.
جونگکوک وقتی شنید یکی اسم جیمین رو اونقدر بلند صدا میزنه دست از هر کاری که داشت انجام میداد کشید؛ یکی سر میز جیمین نشسته بود. یه پسر غریبه، جونگکوک تا حالا هیچوقت توی کافه ندیده بودش. وقتی جونگکوک داشت سفارشها رو میگرفت و ظرفها رو میشست دو تا پسر سر میز هنوز هم روی صندلیها نشسته بودن و صحبت میکردن.
نه، اینطوری نیست که جونگکوک برای جیمین گی باشه یا حسودی کنه(ارواح عمت)، ولی تا حالا ندیده بود جیمین با کسی بیاد این کافه یا با شخص دیگهای جز جونگکوک حرف بزنه. اون تنها میومد اینجا تا وقت بگذرونه؛ تنها.
اینکارش سوپرایزکننده بود.
جونگکوک میخواست به سمت میز دیگه حرکت کنه تا تمیزش کنه ولی دید جیمین با دست اشاره میکنه تا شر میزشون بیاد. خودکار و کاغذش رو آماده کرد و منو رو برداشت تا سفارش پسر غریبه رو بگیره.
YOU ARE READING
ASMR ARTIST- FARSI- [KOOKV]
Fanfiction«از ویدیوهای دوستپسر باتمت بیشتر آپلود کن لطفاً» جایی که تهیونگ یه هنرمند «ایاسامآر»ئه و جونگکوک هر شب با ویدیوهاش خودارضایی میکنه. [ولی چی میشه اگه تهیونگ یهروزی خیلی اتفاقی بره خونهٔ جونگکوک زندگی کنه؟ چی میشه اگه رازش آشکار بشه؟ سر غرور...