چند قطره عرق از پیشونی تهیونگ سر خورد و پایین اومد، ضربانش روی هزار بود و با هر دقیقه بیشتر موندن جونگکوک حتی بدتر هم میشد.
«میدونی میتونی فقط دیگه خودت رو به خواب نزنی.»
جونگکوک میدونست یه چیزی آشناست وقتی اون لایو رو گاه میکرد. اون اتاق، اون چشمها، اون صورت.
شکل و شمایلش، موهاش و اتاقش دیگه برای جونگکوک غریبه نبودن. اونقدر احمق نبود که چشمش رو روی نشونهها و تصادفاتی که دنیا بهش نشون میده ببنده.تهیونگ به پشت خوابیده بود و جونگکوک برای بیدار کردنش، صداش زد:«هی»
تهیونگ زیر اون پتوها خیس عرق شده بود، کیک ردولوتی که جیمین خریده بود داشت آب میشد از اونجایی که جونگکوک تصمیم نداشت هیچجا بره(من نفهمیدم زیر پتوئه کیکه یا نه، کل چپتر قبل رو خوندم ولی هیچی نفهمیدم حالا شما باگ نویسنده رو چشم پوشی کنید)، تهیونگ از خواب بیدار شد، یه خمیازهٔ قانع کننده کشید و یهجوری رفتار کرد انگار داره از خستگی میمیره و جونگکوک مزاحم خوابش شده.
«چی شده؟» جونگکوک بهنظر نمیرسید که باور کرده باشه در حالی که نمایش تهیونگ به اندازهٔ کافی باور پذیر بود. میدونید چرا؟ چون جونگکوک حقیقت رو همین الانشم میدونست.
«تو ایاسامآر وی ای، درسته؟»
خیلی رک و بدون هیچ ملاحظهای پرسید و تهیونگ از این لحنش ناراحت و کمی عصبانی شد. جواب داد:«نه»
جونگکوک لپتاپ رو از پاتختی برداشت و روشنش کرد و بعد یوتوب رو باز کرد:«میتونم یه ویدیو بذارم با این عنوان 'من یه دیک صورتی دارم' و بعد یهسری ویدیوی خیلی اتفاقی بذارم از صورتت.»
(دیک صورتی منظورش دیلدوئه)«نه!»
تهیونگ بلافاصله از تختش پرید پایین و لپتاپش رو به زور از روی پای جونگکوک برداشت:«چیکار میکنی!؟»
(اخاذی عزیزم. اخاذی میکنه)تهیونگ تا وقتی جون با ناخوناش پشتشو بخارونه هیچچیز نگفت. بعدشم فقط با یه قیافهٔ (O'-‘O) بهش خیره شد.
اونجا بود که تهیونگ فهمید جونگکوک همهچیز رو میدونه و دیگه هیچچیزی برای مخفی کردن وجود نداره. حتی با وجود ماسکی که حالا یهجایی روی زمین افتاده بود، برای همین فقط تونست التماس کنه:«ب-به کسی نگو»
جونگکوک آروم سرش رو تکون داد و با گیجی پرسید:«چرا؟ نمیخوای مشهور شی؟»
«نه، نه به عنوان کسی که توی اینترنت فانتزیهای دیگران رو برآورده میکنه»
چیزی توی جونگکوک خوشحال شد، قسمتی از وجودش بیاندازه خوشحال شد و نمیدونست چرا و چطور، در هر حال توی صورتش چیزی نشون نداد. شاید اثر هیجان نگه داشتن رازی بود که هیچکس دیگه نمیدونست و نمیتونست که بدونه.
YOU ARE READING
ASMR ARTIST- FARSI- [KOOKV]
Fanfiction«از ویدیوهای دوستپسر باتمت بیشتر آپلود کن لطفاً» جایی که تهیونگ یه هنرمند «ایاسامآر»ئه و جونگکوک هر شب با ویدیوهاش خودارضایی میکنه. [ولی چی میشه اگه تهیونگ یهروزی خیلی اتفاقی بره خونهٔ جونگکوک زندگی کنه؟ چی میشه اگه رازش آشکار بشه؟ سر غرور...