زالی یا آلبینیسم (Albinisme) نوعی بیماری ژنتیکی از نوع اتوزومی مغلوب است که به دلیل نقص مادرزادی یک آنزیم، تیروزین به ملانین تبدیل نمی شود و در پسران شایع تر است. عدم توان تولید رنگدانه ملانین موجب می شود که رنگ پوست بیمار سفید باشد. تا کنون هفت نوع زالی شناسایی شده است که در شایع ترین نوع آن (OCA2) بیمار پوستی روشن (به همراه اندکی ملانین)، رنگ مویی بین طلایی تا قرمز تیره، و همچنین رنگی چشمی روشن (آبی، سبز، خاکستری و ...) دارد.
مشکلات بینایی یکی از مشکلات افراد آلباینو (افرادی که مبتلا به زالی هستند) است. برخی افراد مبتلا به زالی دید بسیار کمی دارند. بعضی تقریبا نابینا هستند، بعضی می توانند نوشته های کتاب را بخوانند و بعضی دید کافی برای رانندگی دارند.
افرادی که زالی دارند، زودتر دچار آفتاب سوختگی می شوند. بنابراین لازم است حتماً از کرم ضدآفتاب استفاده کنند.
یک مشکل دیگر افرادی که زالی دارند، این است که چشم های شان در برابر نور بسیار حساس است.
اینها تنها بخش کوچیکی از دنیای افراد آلباینو بود... برخلاف تمامی مقالات و نوشته های علمی، من "زالی" رو بیماری نمیدونم و ترجیح میدم بعنوان یک پدیده بشناسمش...
از نظر من، افراد زال زیباترین مخلوقات خداوند هستن و زیبایی های خارق العاده ای دارن. *-*
حالا برسیم به داستان...
تمامی این توضیحات بخاطر این که شما با مشکلات و همچنین خود این پدیده بیشتر باشین ذکر شدن...
چون چانیولِ داستانِ ما مبتلا به این پدیده ی خارق العاده اس... اما این ویژگی موجب افسردگی و مردم گریزی این پسر شده...
و بکهیون با دیدنش متوجه شد که سفید رنگ زندگیشه... :)
اگر به دنبال یک عاشقانه ی پاک و معصومانه هستید این داستان رو دنبال کنید... ^-^
** این داستان از فصل یک فیک سولمیت الهام گرفته شده و من از نویسنده ی مهربونش تشکر میکنم که بهم اجازه ی تحریرش رو داد...
@Reinic_Fiction
YOU ARE READING
White... The Colour Of My Life... (Completed)
Fanfiction[BOOK 2] پسری به رنگ برف اما منزوی که خودش رو بخاطر تفاوتش، از چشم همه پنهون میکنه... و پسری مهربون اما شیطون که به تازگی از خانواده اش جدا شده و قصد داره تا زندگی مجردی رو تجربه کنه... چی میشه اگه این دو پسر، همسایه ی هم بشن و اتفاقی چشم پسر شیطون...