Continue

3.2K 481 87
                                    

تولد شلوغی بود
به اصرار وونهو، جیمین پیشنهاد داد تا وسط سالن برن و رقص و مهارتشون رو به رخ بقیه بکشن
با پخش شدن اهنگی که جیمین به دی جی گفته بود، شروع کردن
بقیه با دیدن اون دو نفر و رقص حرفه ای جوری که بدناشون رو تکون میدادن و حرارت اطرافشون رو در بر میگرفت
کنار کشیدن تا فضا رو برای اونها خالی بکنن

(اهنگ داخل کانال تلگرام کوکی فمیلی قرار میگیرد Dance Monkey)

همه شروع به تشویقشون کردن و بعد از اجرای خاص دونفره ای که داشتن، باهم به سمت کاناپه ها رفتن.
جیمین بلافاصله مست کرد و روی کاناپه افتاد اما تهیونگ برای مراقبت از اون هم شده باشه حواسش به الکلی که میخورد میبود
چیزی که انتظارش رو نداشت، این بود که جونگ کوک هم دعوت شده باشه!
طبق معمول دخترای امگا از سر و کولش بالا میرفتن اما اینجا اختیارات بیشتری داشت چون یکی از اونا روی پاش نشسته بود و یکی دیگه موهاش رو نوازش میکرد
احساس فشردگی خاصی توی قلبش داشت
حالا که فهمیده بود اون الفای خودشه نمیدونست باید بهش بگه یا همینطور تماشاش بکنه
وقتی متوجه شد که داره بهش نگاه میکنه، با خجالت صورتش رو برگردوند
اما جوری که نگاهش میکرد فرق داشت، اینبار با تنفر نبود
با اون چشمای خمارش پوزخند کجی زده میزد و نگاهش میکرد و در عین حالی که دخترِ روی پاش رو میبوسید

تهیونگ با خودش فکر کرد که احتمالا جونگ کوک قصیدنشون رو دیده و قبل از اینکه فرصت کنه خجالت بکشه وونهو با دو پیک مشروب بهشون نزدیک شد و اونا رو جلوی اون دو نفر گذاشت
توجه تهیونگ بهش جلب شد
با صدای بلند برای اینکه توی اون موسیقی کر کننده به گوش تهیونگ برسه گفت
"حسابی از خودتون پذیرایی کنین... راستی یوبین خیلی تشکر کرد بابت اون کادو"

تهیونگ سر تکون داد چون میدونست صداش به الفا نمیرسه
و وونهو ادامه داد
"خیلی شلوغ شد تقریبا تمام کسایی که توی دانشگاه بودن رو دعوت کردم... هی جیمین تو خوبی؟"

جیمین با کمک تهیونگ صاف نشست اما نگاهش به مشروب روی میز افتاد و خیلی سریع برداشتش، یک نفس سر کشید و باعث خنده ی وونهو شد

"تهیونگ توام بخور"

"نه کافیه"
با صدای بلندی گفت

"اووو... نگو که پاستوریزه ای... اصلا توقعش رو نداشتم"

"نیستم"
اخم کرد و مشروب رو برداشت.
تمام مدت وونهو با پوزخند نگاهش میکرد، رد قطراتی که از چونه اش سر خورد و وارد یقه ی لباسش شد رو گرفت و زبونش رو روی دندون های نیشش کشید

"بازم خواستی هست بگو بیارم"
تهیونگ سر تکون داد و خودش رو با جیمین مشغول نشون داد
وونهو بلند شد و به سمت دیگه ای رفت، باید زمان میداد تا دارویی که به خوردش داده بود اثر کنه
البته باید امگای دوستداشتنیش رو از اون جمع که پر از الفاهای مست بود، دور میکرد
چون چند دقیقه ی بعد تهیونگ وارد هیت زودهنگامش میشد

Childhood stranger⚡️Where stories live. Discover now