حواسمو ازش پرت كردم و مشغول صحبت با جيمين هيونك شدم كه ميگفت يكم حالت تهوع و دل درد داره و قطعا ميشد فهميد اين حالش براي چيه خوب بالاخره بوشم تغيير كرده بود شوگا هيونگ جيمينو برد تا بهش اب بده منم داشتم به رفتنشون نگاه ميكردم كه يهو دستم كشيده شد و توي بغل كسي فرو رفتم و صداي بمشو بغل گوشم شنيدم
_ مگه بهت نگفته بودم ديگه از اين لباساي لعنتي تو خيابون نپوش ؟
+ چرا گفته بودي ولي دليل نميشه كه من گوش كنم
بغل گوشم غريد
_ جونگكوككك
از لحن الفاييش ترسيدم اما سعي كردم به روي خودم نيارم و همينجوري قوي نشون بدم فاصله رو كمتر كرد و گفت
_ خيلي داري باهام لجبازي ميكني به موقعش برات بد ميشه
+ گمشو ببينم برات بد ميشع چيكار ميخواي بكني عه فقط هي منو تهديد ميكنه
زير لب غرغر كردم و توي چشماش نگاه كردم كه ديدم زل زده به لبام اهمي كردم و گفتم
+ كجا رو نگاه ميكني ؟ حواست به من باشه
يكم ازش فاصله كرفتم و رومو أونور كردم كه اومد نزديك تَر
_من كه همش حواسم به توعه
نفساي داغش به گوشم ميخورد و باعث ميشد زير دلم پيچ بخوره اب دهنمو با صدا قورت دادم و خواستم چيزي بگم كه صداي اپ اومد
# جونگكوك كجايي ؟؟
با رسيدن بهمون نگاهي به من انداخت و دستشو روي شونه ي تهيونك گذاشت و گفت
# سلام عزيزم خداروشكر پيش توعه
رو كرد سمت من و با اخم گفت
#مگه نگفتم از بكهيون و جيمين دور نشو نزديك هيتته بوت باعث أغوا ميشه بع حرف من گوش بده عه
تهيونك با شنيدن كلمه ي تهيونك چشم غره ي بدي بهم رفت و گفت البته بيشتر ميشه كفت غريد
_تو دوره ي قبل هيتت با اين لباسا معلومه يه چيزي ميشع
ايشي كردم با لحن حرصي گفتم
+ مگه بچم هي ميخواين بهم دستور بدين يا مواظبم باشين خودم بلدم از خودم در برابر الفاهاي هورني دفاع كنم عهه
جفتشون جشم غره بهم رفتن رومو كردم سمت ماشين و همونطور كه سمتش ميرفتم داد كشيدم
+باش رفتم تو ماشين
يهو تهيونك بين حرفم پريد
_ نميخواد امشب بيا پيش من حوصلم سر ميره تنها
نفسمو حرصي فوت كردم و پشت سرش رفتم و سوار موتورش شديمدستامو دور شكمش حلقه كردم و سرمو روي كمرش گذاشتم اونم با سرعت سمت خونشون روند با رسيدن بع خونشون از موتور پيدا شديم با اينكه اونا هم مثل ما پولدار بودن اما جيني و نامجون هيونك خونه ي كوچيك و صميمي دوست داشتن منم از خونشون خيلي خوشم ميومد وارد سالن خونشون شديم كه كسي اونجا نبود
+ جيني كجاست ؟؟
_احتمالا تو اشپدخونست ميدوني كه
از بچگي عادت داشتم بهشون بگم جيني و عمو نام جيني عاشق اشپزي و خوراكي درست كردن بود تا تهيونك رفت لباساشو عوض كنه منم رفتم توي اشپزخونه پيش جيني+ سلام جيني
*كوكي كي اومدي بيا بغلم بچه دلم برات تنگ شدع بود
بغلش كردم
+ منم همينطور دلم براي تو و عمو نامي خيلي تنك شده بود
* قربونت برم خوب زود به زود بهمون سر بزن تهيونگم خيلي تنهاست
+ باش ☺️
* از بوت معلومه توي دوره ي قبل هيتي دل درد و عوارضشو نداري ؟؟
+چرا ولي قرص خوردم فعلا خوبم
* وقتي جفتتو پيدا كردي ديگه نيازي بع قرصم نيست ميتوني راحت كارتو بكني
از خجالت سرخ شدم و سرمو انداختم پايين كه صداي تهيونك از پشت سرم اومد
_ فعلا بچست بزرگتر كه بشه به وقتش انجام ميده
* اصلا تو چيكار داري بع فكر خودت باش كه بايد ترشي بندازمت
_ يا اوما خوب منتظر جفتمم
* بيچاره اون جفتي كه قراره تو گيرش بياي
_ يا اوما تو بايد ازم دفاع كني اصلا ولش كن كوك بيا بريم تو اتاقم گيم بازي كنيم
+ باوش بريم
وارد اتاقش شديم يع راست رفتم روي تختش دراز كشيدم تا اون بازي رو درست كنهبازي رو كه درست كرد صدام كرد منم رفتم پيشش نشستم و اين شد شروع بازي ما
( 3 ساعت بعد )
صداي در اومد بعدم صداي عمو نامي
| سلام بچه ها
+ عمو ناميييي
جيغي كشيدم و پريدم بغلش اونم بغلم كرد و سرمو نوازش كرد .....خوب بالاخره من تونستم اپ كنم ببخشيد كه دير شد 🥺🥺
سعي ميكنم زود به زود اپ كنم پارت رو بخونين و لطف كنين ووت بدين و كامنت بذارين و إيرادامو بهم بگين ممنون ♥️
YOU ARE READING
Endless Love
Akcjaژانر : امگاورس ، امپرگ ، عاشقانه ، روزمره ، اسمات اگه در خواست بشع