چپتر ۱

720 99 65
                                    


زر زرای مترجم:
کلی وقت بود که میخواستم این بوکو ترجمه کنم چون خایلی دوسش دارمT~T لعنتی خیلی خوبه.
از اونجایی که من یه ساکر تمام عیار دارکم ایشونم دارک تشریف دارن:"))))

کلا ۲۸ هزار تا کلمه بیشتر نیس ولی وضعیت اپا بستگی به وقتای ازادمو اینا داره. سعی میکنم کم کم ولی زود زود اپ کنم. اگه دیر شد ببخشید.

این چپتر همش زر زرای منه و یه کوچولو مقدمه،بعدیا بلند تر میشن‌.

چون تو AO3 خوندمش هشتگا و اطلاعاتی که نویسنده اصلی گذاشته رو این پایین میزارم،حتما هشتگا رو بخونین چون هرچی وارنینگ هس تو هموناس.

Rating:
Explicit

Archive Warning:
Creator Chose Not To Use Archive Warnings

Category:
M/M

Fandom:
Supernatural RPF

Relationships:

Jensen Ackles/Jared Padalecki
Jensen Ackles/Original Male Character(s)
past Jensen Ackles/Tom Welling

Characters:

Jensen Ackles
Jared Padalecki
Danneel Harris
Christian Kane
Ty Olsson

Additional Tags:

Student Jensen Ackles
Serial Killer Jared Padalecki
Younger Jensen
Older Jared
Dark Jared
Dubious Consent
Mild Language
Explicit Language
mentions of rape and violence (non-graphic)
mentions of underage sex (non-graphic)
Drinking
D/s tones
Choking
Breathplay
Mentions of Prostitution
misguided opinion on sex workers (not mine)
Jealousy
Obsessive Behavior
Pen Pals
Bottom Jensen Ackles
Top Jared Padalecki
based on a movie

____________________________

Dear Mr. Padalecki - 1bad_joke - Supernatural RPF [Archive of Our Own]
https://archiveofourown.org/works/21406261?show_comments=true&view_full_work=true#comment_325493959
_

___________________________
امیدوارم شمام مث من دوسش داشته باشین، ماچ بهتون♡

************

"در خبر فوری امشب:

ترس در کناره های شهر. ساکنان این جامعه کوچیک وقتی که پلیس جسد ۴ پسر نوجوون رو پیدا کرد (و هنوز هم به دنبال اجساد دیگه‌ای میگرده) شوکه و وحشت زده شدن.

سگ های جستوجوگر پلیس بازرس هارو به زیرزمین یه خونه حومه شهر رسوندن تا یه کشف وحشتناک رو انجام بدن.

شما صاحب خونه رو پشت سر من میبینید و مضنون اصلی این جرایم الان تحت نظر پلیسه.


جرد پدلکی امروز عصر در حالی که در مراسم خیریه‌ی اهدای پول به مدرسه بود دستگیر شد. بعد از دریافت اطلاعات از یه فرد ناشناس پلیس خونه‌ش رو واسه‌ی ده روز گذشته زیرنظر گرفته بود. اونا بعد از ناپدید شدن بروک کلی ۱۵ ساله مشکوک شده بودن چون اخرین بار با پدلکی دیده شده بود.

پدلکی،۲۹ساله،یه پیمانکار موفق و یکی از اعضای محترم جامعه‌س. درحالی که این اخبار واسه خیلی از همسایه هاش غافلگیر کننده بوده، پدلکی قبلا پرونده‌ی دعوا و سوء رفتار جنسی جزئی داشته ولی پرونده خیلی زود بسته شده-"

"الن، شبکه رو عوض کن. محض رضای خدا،جنسن کنارت نشسته."

"که چی؟منظورت چیه؟"

"اون فقط ۸ سالشه. هنوز خیلی بچه‌ست تا راجب...همچین چیزای زشتی بشنوه."

"چرت و پرت نگو، اون دیگه بچه نیست. باید راجب همچین منحرفایی بدونه تا بتونه ازشون دوری کنه."

"خب...شاید درست میگی. من فقط... نمیخوام راجب همچین چیزایی کابوس ببینه."

"اوه خواهش میکنم. اون بچه‌ی باهوشیه، ولی کاملا مطمعنم که خیلی نمیفهمه راجب چی حرف میزنن."

"حتی اگه نفهمه هم. جن،هانی، لطفا از جلوی تلویزیون بلند شو، به چشمات اسیب میزنی."

اکشن فیگور اپتیموس پرایم جدیدش که التماس کرده بود تا واسه تولدش بخرن رو زمین افتاده بود و فراموشش کرده بود، جنسن به تلویزیون نزدیک و نزدیک تر شد،گرمای تلویزیون از طریق شیشه‌ی کلفتش بینیش رو قلقلک میداد.

اخبار همیشه بنظرش خسته کننده بود، مگه اینکه خبر روز برفی رو میداد و بخاطر برف قرار نبود بره مدرسه، ولی درحال حاضر همچین فکری نمیکرد.

خانمی که توی تلویزیون بود داشت راجب یه مرد بد صحبت میکرد که به مردم اسیب زده بود، کسی که قرار بود بره زندان ولی این نمیتونست درست باشه.

عکس کسی که روی صفحه بود و تو چشمای بزرگش انعکاس پیدا کرده بود-جنسن فقط میتونست یه توصیف واسش داشته باشه-اون شبیه یه شاهزاده دیزنی بود.

با اون موهای بلند نرم قهوه‌ای و صورت خوشگل و لبخند مرواریدیه سفیدش که چال گونه هاش احاطه‌ش کرده بودن و جنسن دلش میخواست انگشتشو توی چال گونه هاش بکنه.

اون شبیه قهرمانا بود نه ادم بدا.

جرد پدلکی،این اسمش بود. جنسن اسم رو با شگفتی تکرار کرد تا حرکت لبا و زبونش رو با گفتن اون اسم عجیب احساس کنه.

"جنسن،به مامانت گوش بده و بیا عقب."

با بی میلی، کاری رو که باباش بهش گفت رو انجام داد، ولی دیگه دیر بود. از اون موقع به بعد اگه مامانش میدونست چخبره ترجیح میداد جنسن همون کابوسارو ببینه.

Dear Mr.PadaleckiWhere stories live. Discover now