پارت اول

320 48 19
                                    

با حرص جرعه اي ديگه از ابجوش خورد .
نبايد با اون سرعت رانندگى ميكرد ولي براش بي اهميت بود . فوقش ميزد يه جا ميمرد از زندگیش راحت ميشد ديگه ... بهتر
بعدشم تو اين موقع شب كسي پياده پا نميشه بياد وسط جاده نه ؟!
ولي هيچ كدوم اينا ذهن جنسنو مشغول نكرده بود . همين دو ساعت پيش دوست دخترش باهاش بهم زد اونا فقط چند ماه بود كه رابطه نداشتن خب كه چى ؟
البته جنسن نميدونست اين مسئله چقد براي دايانا مهمه . كه دوستش داشته باشه . كه توسط دوست پسرش نوازش بشه ولي جنسن از همه اينا بيزار بود .
ميلي به نوازش دختري نداشت كه بهش خيانت كرده بود . دايانا براي پر كردن جاي خالي كمبود توجه و محبت جنسن ، كاري و كرد كه خط قرمزش بود . ديگه ادامه دادن اون رابطه فايده اي نداشت ...
رابطه اي توش هميشه دعواست ... قاعدتا اسمش قرار نبود رابطه باشه اگه هردو طرف راضي نبودن .
جنسن با ياداوري خيانت دايانا بيشتر پدال گازو فشار داد .
هوا تاريك بود و جنسن اصلا كاري به روشن كردن چراغاى ماشينش نداشت . بى تفاوت از همه اینا تمام حرصشو سر پدال گاز خالى میکرد .
-لعنتی
به بطرى خالى شده ابجوش نگاهى گذرا کرد
به صندلى عقبش نگاه کرد و با دیدن بطرى دیگه چشماش برق زد . بى توجه به جاده روبه روش، برگشت و بطرى رو برداشت . تا اومد تسلط ماشینو به دست بگیره ، ماشین به يه آدم برخورد کرد . جنسن فرمونو به سمت دیگه گرفت و به صخره ها کوبیده شد . با وجود اینکه کمربند نبسته بود ، سرش محکم به فرمون کوبیده شد . خورده شیشه هاى جلوى ماشین دستشو زخمى کرد . از ماشین با کلى زحمت بیرون اومد و چشاشو ريز كرد .
- پسره ي احمق الان وقت راه رفتنه وسط جادس اخه؟
زیرلب گفت و به سمت پسرى که باهاش تصادف کرده بود رفت .
کمى تکونش داد . پسر بيهوش بود .
جنسن ترسیده دستش رو روى شاهرگش گذاشت.
خیلى آروم و نامنظم میزد. قاعدتا نشانه خوبى نبود . گوشیشو از جیبش درآورد و به باديگاردش زنگ زد . اصلا به فكرشم نرسيد به اورژانس زنگ بزنه .
-هى....كليف....من چيزه .... با يه پسره تصادف كردم ... بيا به جاده ٩١ شمالي .
و قبل ازينكه چيزي بشنوه قطع كرد .
ميخواست بره و پسر رو تنها بزاره . بالاخره كليف يه كاريش ميكرد ديگه
كار كليف همينه . گندكارياي جنسنو جمع كنه .
خواست بلند شه كه صداي ناله پسر مانعش شد .
-هي هي ميشنوي صدامو ؟
ولي پسر دوباره بيهوش شد .
جنسن پشيمون سر پسر رو بلند كرد و روي پاش گذاشت .
صداي اورژانس رو از دور میشنید.
زمزمه كرد :
-ببخشيد تو لايق اين نبودي كه قرباني رفتاراي احمقانه من شي .
تازه به عمق فاجعه پى برده بود که مستيش باعث شده يكي ديگه درد بكشه . بي اختيار اشكاش رو گونه هاش ریخت. تحمل اون همه فاجعه كار اسوني نبود .
با صداي يه نفر به خودش اومد كه ميگفت :
- اقا لطفا بريد اونور .
جنسن خودشد عقب كشيد .
كليف به سمتش ميومد .
-جنسن ميخواي ببرمت خونه ؟
جنسن سرشو به طرفين تكون داد .
- نه مقصر اين اتفاق منم . بزار براي يه بارم كه شده پاش واستم .
كليف با تاسف سر تكون داد و جنسنو بلند كرد و به سمت ماشينش برد و پشت اورژانس به سمت بيمارستان روند .
**************
خب خب . نظراتونو بگين حتما اگه ميتونم چیزى رو بهتر كنم .
مشكلي هم بود بگين .
ووت و كامنت پليز 🙃💙
پارت بعدى دوشنبه 😁يا اگ بيكار بودم فرداا 🙂
اها قول عكساي شخصيتاي جديدو داده بودم .
ايشون دايانا هستن اكس جنسن 👇🏻

جذابه هاا ولى خب جنسن براى يكي ديگس😂😊ایشون هم کليف هستن بادیگارد جنسن ،👇🏻

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


جذابه هاا ولى خب جنسن براى يكي ديگس😂😊
ایشون هم کليف هستن بادیگارد جنسن ،
👇🏻

جذابه هاا ولى خب جنسن براى يكي ديگس😂😊ایشون هم کليف هستن بادیگارد جنسن ،👇🏻

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


ايشونم جذابه هاا 😂💙

nothing can be predicted Where stories live. Discover now