Hiddlesworth part 1

1K 82 7
                                    


-تام-

کرواتمو برای رفتن به مراسم سفت کردم. مطمئن بودم مراسم سختی در پیش دارم. فیلم ثور رگنوراک واقعا سرصدا کرده بود..

تو آینه خودمو نگاه کردم و یک دست به موهام کشیدم و به سمت در رفتم. کریس گفته بود خودش میاد دنبالم و الآنم سر وقت جلوی در خونم بود. وقتی چشمش به من خورد لبخند پهنی زد و قفل ماشینو باز کرد. دکمه‌ی کتمو باز کردم و تو ماشین نشستم. رومو به سمت کریس خندون کردم و باهاش دست دادم. +«چهرت یک جوریه که انگار اصن استرس نداری» خندید و یک مشت زد رو شونم -«براچی باید استرس داشته باشم؟ اولیش نیست که»

سرمو تکون دادم و کریس حرکت کرد. دستام سرد شده بود. نمی‌دونستم این همه استرس برای چیه. تو فکر بودم که کریس دستشو جلوی صورتم تکون داد. -«تو خوبی؟ رسیدیم»

سرمو گرفت و رو به روی سر خودش نگه داشت. دستشو رو پیشونیم گذاشت. از حس لمس دستش ضربان قلبم بالا رفته بود. تمام این مدت داشتم به چشماش نگاه می‌کردم. دوباره جلوی افکارمو گرفت -«تب نداری خیلی»
یک لبخند زد و از ماشین پیاده شد.

اطراف ماشین پر خبرنگار بود. به بادیگاردام گفته بودم همینجا منتظرم باشن. به زور خودشونو به جلوی در ماشین رسوندن و درو باز کردن. از ماشین پیاده شدم. اصلا حوصله ی سر و صدای خبرنگارارو نداشتم. یک لبخند کمرنگ بهشون زدم و به سمت محل اصلی را افتادم.

سرمو برگردوندم که کریسو پیدا کنم. نگاهمو یکم اطراف ماشین چرخوندم تا شاید بتونم ببینمش. پیداش نکردم برای همین دوباره راه افتادم که یک دستو روی شونم حس کردم.

سریع برگشتم. کریس پشت سرم بود. صورتامون تقریبا مماس هم شده بود. جوری که می‌تونستم نفسانی داغ کریسو رو پیشونیم حس کنم. چشماش فوق‌العاده بودن. اونم نگاهشو بین چشمای من می‌چرخوند. تک تک اعضای صورتشو با دقت نگاه می‌کردم با صدای مارک به خودم اومدم.

برگشتم و مارک و تسارو که اون طرف تر واستاده بودن دیدم. به سمتشون رفتیم و باهاشون دست دادیم. داشتیم باهم حرف می‌زدیم. که یکی از عکاسای اصلی جلو اومد و مارو برای عکس آماده کرد. کریس سمت راست من واستاده بود و به خاطر جای کمی که داشتیم مجبور بودیم نزدیک به هم واستیم...

نور فلش های دوربینا اطرافمون کور کننده شده بود. هنوز مشغول عکس برداری بودیم که فشار دست یکیو روی باسنم حس کردم...

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

اینم سومین پارتی که امروز دارم آپ میکنم😂😂 میدونم خیلی کوتاهه برا همین فردا یا پس فردا یکی دیگه آپ میکنم.. باید ببینم کی وقت دارم ادیت کنم پارتارو.. اگه خواستینم بوکارو برا دوستاتون بفرستین که اوناهم بخونن.. همین دیگه

⁦♥️⁩⁦عال د لاو♥️⁩

superheroes oneshots [marvel & DC]Where stories live. Discover now