superheroes oneshots [marvel & DC]

Hiddlesworth part 3

در خونه رو باز کردم و خودمو پرت کردم تو... تقریبا نزدیک بود بخورم زمین که کریس وسایل دستشو انداخت رو زمین و منو تو بقلش گرفت.

شکمم به شکمش مماس شده بود و نفسانی داغش به صورتم می‌خورد نفسام نامنظم شده بودو ضربان قلبم بالا رفته بود. چشای کریس بین چشمام و لبم می‌چرخید. سرش داشت نزدیک سرم می‌شد که یکی درو کوبید.

کریس سرشو چرخوند و به در نگاه کرد. منو صاف کرد، یکم بهم نگاه کرد و به سمت در رفت. سرم یک لحظه گیج رفت. سرمو گرفتم و به سمت هال رفتم. خودمو روی کاناپه ول کردم و گذاشتم مغزم یکم آروم بگیره.

صدای بسته شدن در اومد و بعد از چند لحظه کریسو کنار کاناپه دیدم. نگاش کردم +«فکر می‌کردم اینجا جای خلوتیه.» و هردومون خندیدیم. کریس سرشو خاروند «من میرم پف فیل درست کنم. اگه میشه تو سی‌دیو بذار تو دستگاه»

سرمو تکون دادم و از رو مبل پاشدم. یادم اومد که نمی‌دونم سی‌دی کجاست. داد زدم «کریس سی‌دیو کجا گذاشتی» تا دم در آشپز خونه اومد و به کوله پشتیش اشاره کرد «اون تویه، زیپ کوچیکش» سرمو تکون دادم و سی‌دیو از توی کیف درآوردم و به سمت تلویزیون رفتم...
سی‌دیو درست کردم و سمت آشپزخونه رفتم. کریس داشت پف فیلارو از قابلمه توی ظرف می‌ریخت. یکم جلو رفتم و کاسه رو از کنارش ورداشتم.

دستشو رو دستم کشید و بعد به سمت کشو برد و یک نمک پاش ورداشت. به خاطر لمس دستش یکم لرزیدم. آروم گفت «بریم؟» سرمو تکون دادم و چند لحظه مکث کردم تا کریس از آشپزخونه بره بیرون.

لبخند کمرنگی زدم و از آشپزخونه بیرون رفتم. کریس روی مبل لم داده بود. کنارش نشستم و فیلمو پلی کردم. اسم فیلمو نشنیده بودم برای همون نمی‌دونستم که چ فیلمیه. ولی از اول فیلم دوتا مرد همش تو پر و پای هم می‌پیچیدن. به کریس نگاه کردم و یک پوزخند زدم. اونم نگام کردو خندید...

تقریبا ۳۰ دقیقه از شروع فیلم گذشته بود که دیگه مطمئن شدم موضوع فیلم چیه. دوتا مرد درحالی که داشتن همو می‌بوسیدن در اتاق هتلو باز کردن و رفتن تو. یکی که اسمش باب بود جف رو روی تخت انداخت و...

کریس سرشو تکون داد و کنترلو برداشت تا صحنشو رد کنه ولی دستمو رو دستش گذاشتم و گفتم «نه». سرشو بالا آورد و نگاهامون تو هم قفل شد...

___________________

اینم از این(؛
امیدوارم همتون خوب باشین. دوستون دارم⁦♥️⁩

⁦♥️⁩⁦عال د لاو♥️⁩