1

493 76 24
                                    


[ شوگا ]
ب مدرسه جدیدم از دور نگاه کردم معمولی بود داشتم اولین قدم سمت داخل میرفتم که ی چیز سفت از پشت ب کلم خورد اومدم برگردم به کسی که اینکارو کرد فحش بزرگی بدم ک با ی چیز سفت تر از اون کفش برخورد کردم چشمام باز کردمو به پسری ک موهای سیاهش افتاده بود رو صورتش و صورتش معلوم نبود نگاه کردم سمتش رفتم و یقشو گرفتم گفتم : توی عوضی بگو دقیقا داشتی چیکار مبکردییی
صورتشو بالا اورد یا خدا تاحالا کسیو ندیده بودم که اینقدر چشماش سرد باشه یه لحظه از سردیه چشماش دستام شل شد اونم منو کنار زدو وایساد و گفت : اههه در رفت اون عوضیییی
_ میشه بگب چرا منو مثله کیسه بکس زدی ..؟
+چشماس سردش بزرگ شدو ی گرمایی توشون شکل گرفت و یهو زد زیر خنده
_... احیانا اینجا تیمارستان ک نیست ؟؟
+چرا نکنه دیوونه ای چیزی هستی ؟
_....
+خب شرمندم خوبه ؟
_.....
+اووم اهان میخواستی بدونی چرا له شدی راستش ی عوضی کیفمو دزدیو برای همین دنبالش دوییدم
_به نظرم باس رو پرتابات بیشتر دقت کنی شخصا چشم پزشکیو بهت پیشنهاد میکنم چون منم ندیدی
+اره واقعا انقدر سفیدی که باس میدیدمت ولی نتونستم
_.....
+اوک از این حرفا نمیزنم
_ن داشتم فکر میکردم
+به چی؟؟
_اینکه کلاسم ساعت چند شروع میشه
+وااای ساعت چندهههه ایندفعه دیگ اون عوضی منو اخراج میکنه
_خب ی کاری کن بگو ب من راهو نشون دادی برای همین دیر کردی
+واای چقدر تو باهوشییی
_تو خنگی
+....
_مادمازل افتخار نمیدی راهو نشون بدی
+منتظرم
_منتظرع ؟
+عذر خواهیت ..!
_ اوووم میگم اگ علف زیر پات سبز شد ی عکس بگیر نشونم بده خیلیا میگن سبز میشه هووم؟
+عجب ... بیا بریم کلاس بنظرم :/
_ارع بریم
____________________________________________

[ شوگا  ]
وارد کلاس شدیم که
=کیم تهیووووونگگگگگ
+بلهههه
=چراااااااا
+چووون چ چسبیده ب رااااا
کلاس پوکید منم خندم گرفته بود اخه ب همون غلظت کشید
_اهمم
=اوه تو همون دانش اموز انتقالی ای
_ اره و تهیونگ بخاطر نشون دادن کلاس دیر کرد
=اووه واقعا:/
+استاد مگ دروغ بگه به شما پول نمیدن بخاطر اون دیر کردم دیگ
=کیم تهیونگ تو ی بچه
+گل . ناز . جیگر میدونم استاد انقدر شکسته نفسی نکنین
و باز هم کلاس پوکید :/
_اره اره ی خنگ با کفاشایه پرشی و کور :/
+خووو من چیکار کنم کفشای گرونم به کلت خوردد
_من موندم چطور ب اون سرعت کفشتو در اوردی
+چون کفشای من همیشه خمن ( و قیافه من بهترینم ب خودش گرفت )
یهو یکی از بچه ها بلند شد گفت = ارع قضیه کفشه معروفت هیچوقت از یاد نمیره
_مگ چی شده
÷هیچی فقط بخاطر اینکه از کفش خوشش نمیومد پرتش کردو اون کفش مثه بوم رنگ خورد تو کله ی یکی بدبخ تا یک ساعت ب ۲ میگفت ۳ :/
_...( وبعله یونگی جونم پوکید :/ )
_واقعاااااا
+یونگی جان سه ساعت هی میگی واقعا خب از کفش خوشم نمیااد

پارت چطور بود ♡
کامنتا خیلی کمه :(
میخوام نظرتونو بدونم که بتونم درستش کنم ؛)
منتظرتون هستم ♡♡

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Aug 22, 2020 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

cute cat (teagi)Where stories live. Discover now