اون از دیدن من خوشحاله؟!

201 79 53
                                    

بوی شیرینی های فوق العاده ی اون قنادی ، از فاصله ی خیلی زیادی به مشامش رسیده بود!
به آرومی درب رو باز کرد و وارد شد.
صدای زنگی که بالای در نصب شده بود خبره ورودش رو داد!
لیسا از پشتِ پیشخوان با لبخنده بزرگی بهش خوش آمد گفت.
در جوابِ اون دختر،متقابلا لبخندی زد .

به سمت پیشخوان قدم برداشت و رو به روی لیسا قرار گرفت:
-کیکِ مخصوصِ سرآشپز جنی لطفا!

-بله قربان!
هردو خنده های ریزی کردن.

لیسا سفارش رو به جنی رسوند و جونگین به سمت میز کوچکِ دونفره ای که در کنار پنجره ی بزرگه رو به خیابون قرار داشت،حرکت کرد.
شاخه ی گل رز هنوز هم تو دستش بود!
بعد از نشستن ،شاخه گل رو به آرومی روی میز گذاشت و بهش خیره موند!

-گلِ قشنگیه!
صدای جنی اونو از افکارش دور کرد.

جنی بشقابی که تکه ای کیکِ شکلاتی درش بود رو روی میز گذاشت و فنجون قهوه رو جلوی جونگین قرار داد.

-نه به زیباییه شخصی که اینو ازش گرفتم!

جنی ابرو هاش رو با تعجب بالا انداخت!
لبخندی زد و رو به روی جونگین نشست:
-داری بهم میگی کیم جونگین عاشق شده؟

سوالِ ناگهانیه جنی باعث شوکه شدنه جونگین شد!
اون واقعا در این مدتِ خیلی کوتاه ،عاشق شده بود؟
نمی تونست همچین چیزی رو قبول کنه...

-نمی دونم جنی! احساسی که دارم شبیه به عاشق شدن نیست..بنظرم خیلی پیچیده تره!اون..اون شخص...با تمامِ وجودم حس می کنم اون پسرو می شناسم!

اینکه جونگین درمورد یک پسر حرف می زد باعثِ تعجبِ جنی نشد!
اون قدیمی ترین دوسته جونگین بود و درمورد گرایشش خبر داشت.
سکوتِ جنی این فرصت رو به جونگین داد که ادامه بده:
-اون چیزی فراتر از زیبا بود...

جونگین با حالتی که انگار چیزی به ذهنش رسیده باشه ادامه داد:
-زیبا؟؟؟اما زیبا می تونه کلمه ی مناسبی باشه؟

-واقعا مشتاقم ببینمش!می تونی به اینجا دعوتش کنی؟

جونگین از پیشنهاده یهوییه جنی شوکه شد:
-اما..اما من همین امروز باهاش آشنا شدم...البته آشنا که نه..فقط..فقط از گل فروشیش یه شاخه گل خریدم!

جنی لبخند مهربونی به دست پاچگیه جونگین زد:
-خب بالاخره که باید قدمی برای آشنایی برداری!نمی تونی که تا ابد به گل فروشیش بری و یه شاخه گل بخری!

-نمی دونم باید چیکار کنم.

جنی حالت متفکری به خودش گرفت و بعد انگار که چیزی به ذهنش رسیده بود با هیجان گفت:
-یه فکره خوب!

جونگین با اشتیاق و کنجکاوی،کمی به جلو خم شد:
-چی؟




-باورت میشه کیونگ سو؟؟؟ازم خواست دستمو فرو کنم تو باسنِ گاو!

Sweet Dream Donde viven las historias. Descúbrelo ahora