Part:2
سولار:سول(الهه خورشید)
سولهیون:لونا(الهه ماه)
مینا:نوآ(الهه زمان)
******************
《دینو》
یه نگاه به لونا و سول انداختم،هردوشون رو صندلی رو به روی هم نشسته بودن وتو چشمای هم نگاه میکردن،لونا هم عصبی پاشو تکون میداد.
سول گفت:سول:دینو میشه بگی برای چی ما رو کشوندی اینجا؟میخوای بهمون کتاب بدی بخونیم؟
دینو:میدونم کتابخونه جای عجیبیه،باید منتظر نفر سوم هم بمونیم اونوقت خودتون میفهمید.نوآ:خب خب خب،دیر که نکردم؟خیلی وقته منتظر من بودید؟
سول به پشتی صندلی تکیه داد و گفت:
سول فکر کنم فهمیدم قضیه از چه قراره
لونا لبخندی زد و گفت:لونا:خوشحالم که دیدمت نوآ،دلم برات تنگ شده بود.
نوآ:دینو بهم گفت با سول به مشکل برخوردید منم خودمو رسوندم.
دینو:نوآ همونطور که میدونی به خاطر بودن ماه و خورشید در زمان نابرابر،تغییرات آب و هوایی جدید رخ داده،مردم از این وضع راضی نیستن پس به خاطر همین میخوایم یه زمان معیّن برای اونا درست کنی.
YOU ARE READING
GOLDEN DRAGON [Completed]
Fantasyدنیایی که من از اون بی خبر بودم........ زمین یا واندرلند فرقی نمیکنه،موجودات از وجود یه دنیای دیگه در اطرافشون خبر ندارند. ولی طی یه اتفاق اون آدما از وجود یه دنیای دیگه با خبر میشن... *********************** قاصدک ها توی آسمون بودن و توی دست مردم م...