درحالیکه به پهلو روی تخت درازکش بود چشماش باز شد ، سعی کرد اولین کاری که میکنه بیاد آوردن کارایی باشه که شب قبل انجام داده.
با فهمیدن اینکه شب رو با مینهو گذرونده و هرآن ممکنه کسی داخل خونش سبزشه با تکیه به دستش یکم از تخت فاصله گرفتُ سرشُ برگردوند تا به مردِ کناریش که خواب سنگینی داشت نگاه بندازه ، وقتی مطمئن شد با تکون خوردن تخت قرار نیست از خواب بیدارشه آروم از زیر پتو دراومدُ به لای پاش که چسبناک شده بود نگاه چندشی انداخت ، از این حالت متنفر بود باید همون موقع خودشُ تمیز میکرد اما خسته تر از این حرفا بود پس فقط بیخیالش شدُ با پوشیدن لباس زیر و شلوارش دورِ تختُ به دنبال پیراهنش گشت و خوشبختانه تونست اونو یجایی درحالیکه نصفش زیرتخت بودُ نصفش بیرون پیدا کنه.کف دستاشُ رو جفت جیباش چسبوند تا خیالش از بابت اینکه گوشیش همونجاست راحت شه و با سر تکون دادن برای خودش یکم بعد پشت در خونه مرد ایستاده بود ، باید هرچه سریعتر به خونه برمیگشت تا خودشُ حسابی تر و تمیز کنه اصلا دوست نداشت زمانیکه کنار همکاراش قرار میگیره بوی گند کام دماغشونُ بزنه.
❁◊ ○ ◌ ◍ ◎ ❁
با چشمای ریز شده داشت با دقت کامنتای زیرِ خبر جدا شدنش از کمپانی رو تو سایت میخوند ، نظرا اونقدری که فکرمیکرد بد نبودن ولی بهتر بود خودشم یه بیانیهای میداد.
_کای؟
_اینجام
با بودن پسر کنار دستش با شوکِ سنگینی لحظهای تو جاش خشک شد و لحظهی بعدشُ داشت به این فکرمیکرد که چرا متوجه اومدنش نشده._نظرت چیه که منم بیانیهای راجب اتفاق اون شب تو پیجم بذارم؟ بهرحال هممون میدونیم که اون زن با نیت شومی بهمون نزدیک شد اگه قرار بود کمپانی پیداشون کنه زودتر از اینا باید خبرش بهمون میرسید این یعنی چی؟ ( با نگاه کنجکاو و متعجب کای ادامه داد ) یعنی اینکه مطمئناً اون زن میخواسته وجهه منو خراب کنه وگرنه خودشو گم و گور نمیکرد.
_خب با این اوصاف بهتر نیست که ازشون شکایت کنیم؟
چان همونطور که از صفحهی سایت خارج میشد و گوشیُ روی میز میذاشت از جاش بلند شد:
_کشیدنِ کار به دادگاه و قانون فقط وقتمون و میگیره ، البته که کلیام دردسر داره و از کجا معلوم که بتونن پیداش کنن؟ من با بیانیهام خودمُ تبرعه میکنم اون اگه بظاهر بیگناه باشه خودشُ نشون میده.
کای سری تکون داد:
_باشه هیونگ هرکاری که فکرمیکنی درسته انجام بده
_میرم پایین ورزش کنم اگه کسی باهام کارداشت حتما بهم خبر بده خصوصا اگه سهون بود.
_چشم هیونگ❁◊ ○ ◌ ◍ ◎ ❁
با صدای زنگ گوشیش سعی کرد اینبار نسبت بهش بی تفاوت نباشه و خودشُ به خواب نزنه ، پلکاشُ با چندبار باز و بسته کردن به فضای روشنِ تو اتاق عادت داد و با کنار زدن پتو تو جاش نشست ، به جای خالی کنار دستش نگاه انداختُ یاد چند دقیقه پیش وقتی با لبخند چشماشُ باز میکرد تا پسرُ کنارش ببینه افتاد ، با نبودنش با حالت گرفتهای چشماشُ بسته و دوباره خوابیده بود تا الان.
![](https://img.wattpad.com/cover/220732218-288-k904975.jpg)
YOU ARE READING
My Ideal Boyfriend
Romanceپارک چانیول بازیگر ایده آلی که محبوب جامعه ی هنری و به تازگی تو تاپ لیست معروف ترین بازیگران مرد کره ای قرار گرفته و همه ی قشر فرهنگ و هنر از خداشونه که با اون همکاری داشته باشن .. یه مرد مودب و مهربون و حرفه ای ، اما چی میشه اگه پشت اون ظاهر خوب یه...