~Jimin ~
از وقتی ب یونگی اعتراف کردم بیشعور نفله تلپ شده خونه ما خواب وات د هل فازت چیه جدی ... بعد ب مامانم گفته من دعوتش کردم مامان بیچاره ی منم از خدا بی خبررر هعییی
یونگی=چیمییییی
+کوفت چیمی درد چته؟؟
یونگ=انتظار رفتار بهتری روداشتم ولی اوک چیزه ی سوالی
+خواب بلی بوگو
یونگ=ت اونشب گفتی قراره با کسی ک بهش اعتراف کردی واسه جشن امشب ست لباس بپوشی ...
+امم خواب؟؟؟
یونگ=د بگیر خودت میخوام بگم چی بپوشم ک با ت ست باشه
جرر این چی میگ
یونگ=چرا میخندی لاناتیی
+هیچی فقط چرا قرمز شدییی
و بازم من ک غش کرده بودم از خنده
~Yoongi ~
وات د پشم این چرا داره می خنده بعدشم...
من جدی قرمز شدم
خواب عع جدا خجالت؟؟ من؟؟؟
جیمین=آخه ت و خجالت
اوهععع منم همین و تو ذهنم گفتم الان
+اره اصن خجالت کشیدم کار نکن ی بلایی سرت بیارم
جیمین=وات د هل ببند ت من هنوز جوونم آرزو دارم عع
یونگی=باش باش اروممم😂
داشتیم میخندیدیم ک صدای مامان چیمی اومد
- بچه ها بیاین ناهار ایز ردیییی
یونگ=بَه عجب مامانی
چیمی=بکنش تو چشم حسود
یونگ=درد داره چشش درد میگیره
چیم=...
این چرا چیزی نمیگه چرا عاقل اندر سفیه داره نگا میکنهههه
چیمی=یو آر ع اسکل یو نو؟؟؟؟
یونگی=باشه باشه
و رفتیم پایین ک یچی کوفت کنیم
*ساعت ۶ غروب
~Jin ~
ای دردددد من چ کوفتی بپوشممممم هیچی ب ذهنم نمیرسه الان یچی میپوشم ک تهیونگ باز از من بهتر میپوشه بعدخیط میشم
این دعوای رقابتی بین من و تهیونگ آخر کار دستمون میده لعنت ساعت چنده وای دَ دَعععع ساعت ۶ عع ین چی
صدای گوشم میومد اخخ لعنت کدوم گاوی الان زنگ میزنه آخه
اوهع معلومه نامجون گاو
گوشی رو برداشتم
+هانن
نام=سلام منم خوبم چیزه خواستم بگم من بیام دنبالت و چیزه سو تفاهم نشه ها من هوسوکم گرفتم
+الان ی نظرت چ سو تفاهمی میتونست بشه بعدشم اوکی من از ادامه الان یکی بیاد دنبالم
نام=اوکی ببین الان ۶ و ۷ دیقس من ۶ و ۳۵ پایینم و تاکید میکنم جون من بگو لباس انتخاب کردی چون همه مون میدونیم ی ساعت طول میدی
+راستشو بگمممممم... نوچچچ
با ی لحن نا امیدم ادامه دادم
+نم دونم چی بپوشممممم
نام=پس من و هوسوک ۶ و رب میایم اونجا چون همین الانم ک من و هوسوک نشستیم تو ماشین با هم
+وات د هل میگم انتخاب نکردم بعد ت میخوای زود تر بیاین و اینکه سلام منو ب هوبی جونم برسون
نام=حاتمی داریم میایم تو انتخاب لباس کمکت کنیم و اینکه یاااا ت هیج وقت ب من نمیگی نامی جونم
+امم میخوای بگم؟؟
یهو صدای خنده ی نام اومد این بیشعور ب چی می خنده
+هوی ت چته؟؟؟؟؟؟؟؟
نام=ن ن نگیا بهت نمیاد ب من بگی نامی جونم همون گاو احمق و ترجیح میدم
+کوفت
نام=خعله خوب درو باز کن رسیدیم دم در خونتون خدافزز
+باشه بای
خواب از خوبیای زندگی قشنگ من
من تنهاااا زندگی میکنم
رفتم درو باز کردم ک نامجون شبی این گاوای تو این گاو بازیای اسپانیا وارد شد
جین=وات د هللل
هوبی =اومدممم
نا خودآگاه این بشر ومیبینم میخندم=خوش اومدیی
و دست هوسوکی وگرفتم و بردم سمت اتاقتم =خواب بیا کمکم کن هوسوکی
نام=آیم چغندر
و رفت رو مبل نشست
نام=منتظرم اوکی؟؟
+اخی عب نداره ت هم بیا
نامجون ک انگارجت بش وصل کردن سریع دویید سمت اتاق
+منتظر بودیا
نام =شک نکن
YOU ARE READING
𝙈𝙖𝙙 𝙩𝙚𝙚𝙣𝙨!?
FanfictionNot perfect But beautiful کاپل:نامجین، ویکوک ، یونمین ژانر:مدرسه ای ، طنز -ما دیوونه ایم؟؟ +ن ما فقط ی مشت روانی ایم، دیوونه چیه بهم بر خورد و صدای قهقهه ها بلند شد *-*