~jin~
تهیونگ =اره
جین=جم کن این بساطو
هر هر هر این فک کرده من روم با این چیزا کم میشع
یونگی=خواب بسه دیگ بچرخونش
چرخوندمش افتاد ب جیمین
من=جرعت یا حقیقت
چیم =عاخخ حقیقت
من=خواببب امم چی بگم مثلا؟؟
ته=جین بیا جلو
من=هوم
ته در گوشم=ازش بپرس کرک زده یا ن(ب خدا همون چس مثقال کرکشونم از کل زندگی من جذاب تره😑)
من=آخرین بار ک کرک زدی
جیمین=هیونگ ولی من زیاد ندارم
من=ولی ی جایی داری همونجا
یونگی جیمین و بغل کرد =ع بسه جیمینم عزیز دلم یچی بگو تموم ش
من=امم یونگ چیزه حالا گفتم خش رفتار باش باهاش ولی ...
ته =انتظار این نمیرف
یونگ=خوا من شبا دارم میرم خونه چیمی می خوابم بی ادب باشم رام نمیده
بطری دوباره چرخید جیمین=من و نام هیونگ
نامجون=ای خداا باشه باشه
~jimin~
من=خواب نامجون هیونگ چی شد ک فهمیدی گی ای
نام =خوا وات د شت دیدم رو دخترا بدم میاد زوم کنم
من=ینی...از کسی خوشت نیومده بود تا حالا؟
نام=ن
جین =این حجم از ریلکسیت در جواب دادن قابل تحسینع
من=نامجون بچرخون
~Namjoon ~
بطری چرخید و افتاد سمت من جین
جین=عاهععع چرااا دوبارههه
من=خواب جین جرعت یا حقیقت؟؟
جین=حقیقت
نامجون=جین ت تا ب حال ن دوس پسر داشتی ن دوس دختر خدایی گرایشت چیه؟؟
چیه خوا دوس دارم بدونم چن وقته ذهنم درگیره و نمد چرا
جین=خوابب تنها دلیلی ک میتونه داشته باشه اینه ک...
یهو از جاش بلند شد همه بالا و ب جین نگا کردن=خوا صد در صگ ینی من خودسکشوالم انقد جذابم خودمو دوس دارم اصن اَه
صدای خنده بلند شد و بعد چن دور بازی خسته شدیم و بلند شدیم بریم بخوابیم...
~hoseok~
پرتو های نورم از شدت خستگی خاموش شدن بدبختا
من= پاشین بخوابین نفله عا
نامجون زد پشت کمرم=نترس میخوابیم ارام باشش
رفتم خودمو پرت کردم رو پتوعایی ک رو زمین پرت بودن
~yoongi ~
همه ولو شده بودن رو پتوعا
من بعد چیمی عاشق پتوعم ،خوا چیه(اونایی ک با پتو فال این لاون!دس بالا😂✋)
جیمین کنارم دراز کشید و از پشت بغلش کردم و سعی کردم ب خنده های جین و نامجون و کوک توجه نکنم و بتونم راااحت بکپم
--------------------------------------
عونیسووو برا من کلاس فیک نویسی بزار بتونم ادمیزادی داستان بنویسممم😂😂
ووت لفطا
YOU ARE READING
𝙈𝙖𝙙 𝙩𝙚𝙚𝙣𝙨!?
FanfictionNot perfect But beautiful کاپل:نامجین، ویکوک ، یونمین ژانر:مدرسه ای ، طنز -ما دیوونه ایم؟؟ +ن ما فقط ی مشت روانی ایم، دیوونه چیه بهم بر خورد و صدای قهقهه ها بلند شد *-*