part2

1.9K 627 249
                                    

وقتی اوه سهون بهش خبر داد میتونه عضو گروه موسیقی بشه، بکهیون کوچولو فکر کرده بود دیگه راحت شده، از این به بعد ابرهای تیره از بالا سرش برداشته میشن و با دوست شدن با بهترینهای مدرسه دیگه نیاز نیست نگران آزار و اذیت دیگران بشه.

البته افکارش فقط تا اونجایی دوام آورد که با بهترین لباسهای موجود توی کمدش به اولین جلسه تمرینشون رفت و درست همونجا فهمید بزرگترین حماقت عمرش و کرده. البته بکهیون هیچ وقت نفهمید کیونگسو لیوان قهوه داغش و از روی حسادت به اون لباسای گرون قیمت، روش ریخته بود. یا اینکه چون چانیول از اولم قصد نداشت جایگاهی تو گروه بهش بده مجبورش کرد تا تک تک سازهای موجود تو اتاق و از دوباره کوک کنه.

اونها هر روز کلی اذیتش میکردن و حتی گاهی کتکش میزدن، اما بکهیون باز مثل هر روز با یه لبخند گنده ازشون خداحافظی میکرد و پسرا بیشتر از قبل مطمئن میشدن اون فقط یه موش کور نیست بلکه یه موش کور احمقه.
اما شاید هیچ کدوم نمیدونستن بکهیون داره همه تلاشش و میکنه تا شکاف عمیق بین خودشون رو پر کنه.

روزهای اول ورودش به گروه موسیقی بقیه بچه های مدرسه خیلی مشکوک و گیج به این مسئله نگاه میکردن ولی خیلی زود بعد از اینکه دیدن در حقیقت پارک چانیول فقط برای دوست پسر جذابش یه کیسه بوکس پیدا کرده ، حتی بیشتر از قبل سربه سر پسرک میذاشتن.

بکهیون کم کم متوجه شد با ورودش به گروه موسیقی برای خودش یه جهنم و خریده. هر روز مجبور میشد کارهایی کنه که تو خوابم نمیدید. مثل تمیز کردن اتاق تمرین ، کوک کردن بیهوده سازهایی که حتی ازشون استفاده نمیشد ، آوردن خوراکی برای پسرای بزرگتر، بردن آشغالهاشون چون کیونگسو معتقد بود وجود آشغال تو اتاق تمرین روی تمرکزش اثر منفی میذاره و بعد از همه اینها وقتی تمرینشون تمام میشد ، پارک چانیول مجبورش میکرد تنهایی تو مدرسه بمونه و گیتار زدن رو تمرین کنه. هرچند هیچ وقت خودش نمونده بود ببینه بکهیون در چه سطحیه و نیاز به تمرین ابتدایی نداره.

بعد از گذشت یک ماه جهنمی بالاخره برای اولین بار بکهیون همه جرأتش رو جمع کرد و وقت ناهار روی همون میزی نشست که همیشه در اِشغال گروه موسیقی مدرسه بود. این حرکت بکهیون در کسری از زمان باعث تعجب همه بچه های حاضر تو سالن غذاخوری شد.

جونگین با یه تای ابروی بالا داده پوزخندی به موش جسور روبه روش زد"هی فقط میخوام بدونم چه گوهی داری میخوری؟"

بکهیون اب دهنش رو قورت داد و با مردمکهای لرزونش به جونگین نگاه کرد. همه جرأتش فقط تا اندازه نشستن پشت اون میز بود و واقعا هیچ فکرش رو نمیکرد بعدش باید چه طور رفتار کنه.

سهون نگاهی به قیافه رنگ پریده پسرک کرد و بی حوصله یه تیکه گوشت تو دهنش گذاشت. با دهن پر گفت "به هر حال عضو گروه ماست، خیلی وقت پیش باید میومد سر این میز".

hey guys fuck you[complete]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang