𝐢𝐢

136 31 31
                                    

[کاش از چیز که هستم نمی‌ترسیدم]

هنوزم روزی که برام خبر مرگش رو‌ آوردن یادمه ، انگار همین دیروز بود

اینکه چطور دنیا رو ترک کرد و برای من فقط یه یاد داشت گذاشت. یادداشتی که توش نوشته بود چقدر متاسفه که باعث شده من خجالت بکشم

اگه بهش جواب مثبت میدادم اون الان اینجا بود

این من بودم که آینده اون رو تغییر دادم؟ بخاطر من این دنیا و آدمایی که دوسش داشتن رو از دست داد؟؟

من کور بودم و نمی‌دیدم و حتی نمی تونستم درک کنم با تظاهر به کسی که نیستم دارم به اون آسیب میزنم

_م.ت

ꜱɪx ʟᴇᴛᴛᴇʀꜱ |ᴍᴀʀᴋᴊᴀᴇWhere stories live. Discover now