"زندگی، زیبا نیست؟"

356 95 80
                                    

Date: 2017 / 9 oct.
Fri:

زندگی؛
زیبا نیست؟
به نظر من که خیلی زیباست.

زمانی که عشق به زندگی و حیات رو در قلبم احساس کردم با زمانِ پایان دیدار تو یکی بود.

یک سال و چندین ماه رو بدون تماشای چشم های تو سر کردم، هیچ هر شب به یادت نامه نوشتم.
احمق کوچولوی من...وفا رو در این جور مواقع میسنجن.

اصلا بیا از مورد اول شروع کنیم...

یک؛ زندگی زیباست چون فراموش شدم.

سعی میکردم زمانی که در کنار تو ستاره ها رو تماشا میکنم، اسمم رو روی اون نقاط کوچک بزرگ حک کنم تا با نگاه مجدد به اون نقاط نورانی به یاد من بیوفتی.

اما اینطور که مشخصه حکاک خوبی نبودم زین.

دو؛ زندگی زیباست...
شاید با خودت بگی چرا مشغول نوشتن این جمله ی مسخره و غلط هستم درحالی که مدام ناله میکنم.

به عنوان توضیح باید بگم که دارم سعی میکنم درست مثل برآورده شدن رویاهام، به صورت وارونه حرف بزنم.

آخه زینی...اینطور که مشخصه زندگی عاشق وارونه بازیه!
چرا همبازی نشیم؟
به هر حال...منم کسی رو ندارم تا باهام بازی کنه.

زیبا نیست؟
نه؟
می‌دونم.

کاغذ ها خبر رو رسوندن؟

اینکه از زمانی که رفتی غذا نمیخورم چون دلیلی ندارم.
اینکه اتاقمو مرتب نمیکنم چون مهمانی ندارم.
اینکه نمی‌خندم چون نظاره گری ندارم.
اینکه قرصامو نمیخورم چون زندگی رو دوست ندارم.

نداشتن...
هاه زین...تو هم جز این لیست طویل و طولانی ای!

تو چجور معشوقی هستی که بی خبر میری و لیامتو تنها میذاری؟

لابد تو هم مثل جرالد فکر  میکنی که که عقب موندم.
نه کندلا...من دیوونه نیستم.
اصلا بیا درموردش صحبت نکنیم.

فاصله ی طولانی ای بین ترس و دیوانگی وجود داره.
چه دیوانگی برای تو...
چه ترس برای از دست دادن تو.

2021.21 Feb

هی...

امیدوارم دوستش داشته باشین.

نظری؟حدسی؟

مرسی از وقتی که میذارین.

CANDLLA [Z.M] [Completed]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon