Prince BunBun makes a wish!

444 37 4
                                    

.
.
شاهزاده بان‌بان یک آرزو میکند!

ژانر:هایبرید،رمنس،فانتزی
.
.
.

یه توضیح مختصر و کوچولو قبل از اینکه بخونید،

این وانشات در دو ورژن نوشته شده،

کوکوی
و
هوپکوک

و وقتی میگم دو ورژن مختلف منظورم این نیست که صرفا اسماشون رو عوض کرده باشم،
اونا واقعا پایان و سیر داستانی متفاوتی دارن،

پس وقتی که به انتهای این پارت رسیدید ادامه ماجرا رو با کاپلی بخونید که واقعا میخواید،
میذارمش به عهده‌ی خودتون🤗

حالا بریم سراغش...
.
.
.
.
.
.

"جناب جئون خواسته‌ی شما برای من محترمه اما من کماکان سر قیمت قبلی هستم!!"

این جمله کافی بود تا صبر و تحمل جانگکوک رو به صفر برسونه و دیوونه ش کنه،اگرچه که مرد جوان چیزی از شدت عصبانیتش بروز نداد و فقط لبخند ملیحی زد و دستاش رو زیر میز قایم کرد تا اونها مشتهای بسته اش رو نبینن،ولی دیگه نمیفهمید بعد دو ساعت جروبحث متمدنانه چرا کارشون به هیچ جا نمیرسه،
اون لحظه تنها دستیار شخصیش میتونست اوضاع درونیش رو حدس بزنه و پارک جیمین اونجا کنار رییسش تو جلسه نشسته بود تا بهتون اعلام کنه که جانگکوک با کمال میل اولین مشتش رو تو صورت اولین فردی خالی میکنه که رو اعصابش رژه بره،
و این مرد نفهم بیشعور کم کم داشت امکانات رو برا ضربه خوردن خودش فراهم میکرد،

این رو هم نباید فراموش کرد که اونها چقدر خوش شانس بودن که هیچ کس دم پشمالوی جانگکوک رو نمیتونست ببینه،پس نهایتا نمیتونست متوجه هم بشه که جانگکوک ناخواسته دمش رو بالا گرفته،و این فقط سرچشمه ای از رفتار خشونت آمیز اون هاییرید خرگوش بود.

جانگکوک نفس عمیقی کشید و به دنبالش لیوان آب رو از روی میز قاپ زد،نباید از کوره درمیرفت،به جهنم اگه امروز قراردادی با شرکت این مرد نمیبست،
هنوزم صدها نفر پشت در اتاقش صف کشیده بودن به امید اینکه شاید بتونن قراردادی هرچند کوچیک با هولدینگ "جئون" ببندن،
تنها وجه ناراحت کننده ش این بود که جانگکوک فقط به خاطر نزدیک شدن و مصاحبت با این مرد گلف یاد گرفته بود و هفته های متوالی از روزهای تعطیلش رو با اون آدم گذرونده بود(به بیانی بهتر تلف کرده بود)تا بلکه به نقشه ای که تو ذهنش کشیده عینیت ببخشه.

"اگر شما مایلید سر این اختلاف قیمت ناچیز قید شراکت نامه مون رو بزنید من مشکلی ندارم آقا!"

جانگکوک این رو گفت و جیمین در دل خونسردی ظاهری رییسش رو تحسین کرد.
مردی که مقابلشون نشسته بود نگاهی به سرتاپای جانگکوک انداخت و لبخند کجی زد:"به نظر میاد شروطی که من گذاشتم عصبیتون میکنه شاهزاده!.."

BTS 1SHOTSWhere stories live. Discover now