بعد از اون دوچرخه سواری تقریبا طولانی، وقتی که کیونگسو از روی زین پایین اومد، یه حسی مثل معلق بودن داشت. یجوری انگار هنوز هم داشت رکاب میزد!
و خب جونگین هم همین حس رو داشت. اونا کمی دیگه منتظر موندن تا بکهیون و سهون هم بهشون برسن و بعد از تحویل دادن دوچرخه ها، جونگین و بکهیون کارتهای دانش آموزیشون رو از مامور ایستگاه پس گرفتن.
_خوش گذشت؟!
بکهیون با لبخند پهنی از کیونگسو پرسید و کیونگسو با ذوق چشماشو بست.
-خیلی خوب بود.
_تو چی نینی؟! دوچرخه سواری دونفره چطور بود؟!
اینبار سهون با شیطنت و پوزخند پرسید و جونگین سر تکون داد.
+مطمئنم بیشتر از شما دو نفر بهمون خوش گذشت.
_شاید دوچرخه سواری بیشتر به شما چسبیده باشه اما منو هیونی هم خوب از فرصتی که داشتیم استفاده کردیم و متاسفانه باید بگم تو از لذتی که منو بکهیون بردیم، بی بهره موندی.
سهون با خباثت شروع کرد به تعریف کردن اینکه چجوری با بکهیون مسیرشون رو عوض کردن و بجای دوچرخه سواری به کارای دیگه ای مشغول شدن و جونگین ازینکه گوشهای بی گناه کیونگسو داشت اونجوری آلوده میشد، آه کشید.
_ولی اگه اون نگهبان مسخره یهو سر نمیرسید، من الان داشتم بچه ی اولمو تو شکمم بزرگ میکردم.
-بچه؟! مگه بکهیون میتونه... حامله بشه؟!
کیونگسو با تعجب و نگرانی نگاهش رو بین سه پسر دیگه چرخوند و منتظر جوابش موند.تا اونجایی که اون میدونست فقط خانم ها میتونستن باردار بشن.
+محض رضای فاک! بس کنین این اراجیف گفتناتونو. نه کیونگسو. بکهیون نمیتونه حامله بشه.
جونگین با اخم گفت و سهون جلوتر اومد و دستشو رو شونه ی دوستش گذاشت.
_چرا نتونه؟! کسی که پریود میشه، حامله هم میشه.
سهون با نیشخند گفت و بکهیون جیغ بلندی کشید و دنبالش کرد.
_عوضی تو کی میخوای اینو تموم کنی؟ من پریود نمیشم.
_همین که اینجوری وحشی میشی و َرم میکنی نشون میده پریودی دیگه.
سهون با خنده جواب داد و لگد بکهیون به باسنش برخورد کرد.
کیونگسو با تعجب به اونا و بحثی که میکردن نگاه میکرد و جونگین برای اینکه بهش بفهمونه این کار همیشگی اوناس سر تکون داد.+ولشون کن. اونا دیوونه ن و یه روزی هم منو دیوونه میکنن.
💕💫🐧🎁🐻
خانم کانگ خوشحال بود که شاگرد باهوشی مثل کیونگسو داره. روزی که خانم کیم ازش خواسته بود برای تدریس یه پسر شونزده ساله بیسواد به خونه شون بیاد، فکر میکرد که قبول کردن این مسئولیت خیلی براش سنگین و سخته اما کیونگسو بهش نشون داده بود که اصلا اینطور نیست و این از نمره های کاملی که گرفته بود مشخص بود.
YOU ARE READING
﹏•♡↬ great wrecking ball, great miracles_ S1 ↫♡•﹏
Fanfiction←فیکشن: توپ مخرب گنده، معجزه های بزرگ-فصل اول ←وضعیت: کامل شده ←کاپل: کایسو • سهبک ←ژانر: کمدی • مدرسه ای • رمنس ←محدودیت سنی: +18 ‡خلاصه‡ "شاید اگه جونگین دو روز بعد از تولدش از خواب بیدار میشد و میدید که آدم فضایی ها به زمین حمله کردن و بیون بکهیو...