اهم اهم صدا میاد ؟
واووو تاحالا اول فیک حرف نزده بودم این بالا چه خوبه😂👋🏻
خببب
من بالاخره کامبک دادم یوهووووو به افتخارم👏🏻👏🏻راستیییی مرسی واسه یه کا ووت❤❤
خب می خواستم واسه اولین بار غر بزنم🥺 هر دفعه وقتی تعداد ویو ها و ووت هارو میبینم واقعا گیج میشم . چرا بعضیا میخونن و ووت نمیدن قبلا با خودم می گفتم شاید از داستان خوششون نمیاد ولی به قول یکی از دوستام اگه خوششون نمیومد دیگه نمیخوندن.
هر پارت شاید فقط نصف یا یک سوم ویو ها ووت میگیره و من واقعا ناراحت میشم وقتی اینو میبینم . نمیخوام بگم ازین به بعد شرط ووت می زارم وقتی شرط کامل شد آپ میکنم!♡
ولی میشه واسه زحمتی که ما می کشیم و چند هزار کلمه ای که می نویسیم و آپ میکنیم فقط انگشتتونو روی اون ستاره کوچولوی پایین صفحه بزنین اینجوری منم کلی انرژی میگیرم تند تند آپ میکنم 😘❤
بازم مرسی واسه ۵ کا ویو و یه کا ووت🥺😂❤
خب دیگه خیلی حرف زدم بریم سراغ پارت جدید 😗☝🏻
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
غرق در بوسشون بودن که با صدای در سره هر دو با وحشت به سمت در برگشت .
سریع از هم جدا شدن ، تهیونگ نفس عمیقی کشید که همزمان شد با باز شدن در و هجوم آوردن مزاحم کوچولویی با موهای صورتی .
جیمن همون طور بدون اینکه سرشو بیاره بالا به سمت در برگشت و شروع به حرف زدن کرد :
*ته ته حدس بزن چی شده !! با کلی بد بختی اون دارویی که میخواستی رو پیدا کردم . حالا میتونی کاری کنی اون بادیگارد عوضی......
همینکه درو قفل کرد سرشو برگردوند و با کوک که با پوزخند بهش نگاه میکرد چشم تو چشم شد.....
*ااا....ج...جونگ کوک شی! از ک....کی اونجا وایسادی؟
پوزخند جونگ کوک عمیق تر شد بدون اینکه جوابی به جیمین بده با قیافه جدی به سمت تهیونگ برگشت:
_قربان لطفا هرچی اتفاق افتاد رو فراموش کنید اون کار یه اشتباه بود نباید اتفاق می افتاد . متاسفم.
و بدون گفتن هیچ جمله دیگه ای از اتاق خارج شد و تهیونگ رو بهت زده تنها گذاشت .
●
●
●
●
●(دو ساعت بعد عمارت کیم)
《جیمین》
*اهههههه بسه دیگه چقدر راه میری بیا بتمرگ سر گیجه گرفتم یه ساعته داری تو اتاق می چرخیو عین دیوونه ها با خودت زر میزنی بیا بتمرگ بگو چی شده
+اون....اوننننن.....اون مرتیکه دیکهده عوضی چطور جرعت کرد همچین کاری بکنه هااااا اون رسما داشت منو میکرد بعد الان میگه فراموشش کن این کار یه اشتباهه! آخه یعنی چییییی دمار از روزگارت درمیام جئون جونگ کوک بلایی به سرت میارم که مرغای آسمون به حالت قهقهه بزنن
![](https://img.wattpad.com/cover/240291433-288-k10810.jpg)
YOU ARE READING
◇My bodyguard◇
Fanfictionتهیونگ بچه پولداره هورنی و بیقیدی که دوست داره توسط بادیگارده جذابش که بهش پا نمیده به فاک بره چی میشه یه روز طاقتش تموم بشه و با یه تنپوشه حوله ای رویه تخت واسش شویه سکسی بره تا اغواش کنه ؟ مینی فیک (شاید فیک🍭) بادیگارد من ژانر : رومنس~کمی کمدی~...