1

1K 141 215
                                    

" دنیا جای بزرگی برای زندگی کردنه، دنیا انقدر بزرگ و دوره که همه ی ما نقطه ای لا به لای این جهانیم. یه خط کج و کوله، یه ناهماهنگیِ مضحک.
اما این که گاهی حس می کنیم همه چی از نظرمون کوچیک و خار میاد بخاطر قلب هامونه.

آینده، گذشته، حال، اندوه، غم، شادی، اشک، هزاران واژه های غریبی که درون قلب هامون انباشته شده، تک تک اون ها باعث میشه حس کنیم در جایی زندگی می کنیم که گاهی برامون جای تنگ و خفه ای میتونه باشه.

مثلا وقتی کسی رو می بینیم که انتظارش رو نداریم میگیم"دنیا واقعا جای کوچیکی‌ میتونه باشه"

در صورتی که ما همون نقطه ی ریز و ناچیز تو دفتر سرنوشتیم. که آخر هر جمله به کار میریم. ما پایانیم، این که پایان بودن رو چطور توصیف میکنی به خودت بستگی داره.

ما اینجاییم تا زندگی کنیم و سرنوشت هارو رقم بزنیم.
سرنوشتی که برامون نوشتن، و ما باید ادامه‌ش بدیم.

ما بازیگرای این جهانیم، جهانی که نام سریالش  زندگیه. حالا این که تو سریال زندگیمون نقش اول نصیبمون میشه یا نقش فرعی، به خودمون بستگی داره.

.

.

زمستون امسال سرد تر از همیشه به نظر می رسید، سوز سرد و عمیقش در بینی و گوش ها نفوذ میکرد و درد غیر قابل تحملی ایجاد میکرد .

اما با تمام این چیز ها زمستون زیبا بود. و کاش زیبا باقی می‌موند.

مرد خسته ی این روز ها بالای سنگ قبر مشکی رنگی ایستاده بود و بی حرکت بهش نگاه میکرد.

برای شنیدن صدا های اطرافش کر بود، برای دیدن آدمای اطرافش کور.

هیچ تسلیتی آرومش نمیکرد، هیچ آغوشی تسکین درد هاش نمیشد.

ابراز همدردی دیگران، هیچکدوم از درد هاش رو درمان نمیکرد.

و این که این آدمای نابلد هربار یک جمله رو تکرار می‌کردن، احساس مزخرفی بهش دست میداد.

_ تسلیت میگم آقای استایلز، همسرتون واقعا زن بی نظیری بود.

صدای نازک زن، تو گوش‌هاش می‌پیچه و به سختی سعی میکنه لب هاشو تکون بده تا چیزی گفته باشه اما به تکون داد سرش اکتفا کرد.

برای هم‌ صحبت شدن با این بشریت زیادی خسته بود.

تلاشی برای حرف زدن نکرد و امیدوار بود بقیه درکش کنن.

چرا که الان، همدم روز های سختش رو از دست داده بود. همراه زیبا و لطیفش رو از دست داده بود و حالا این سوگواری، عزاداری، شیون ها و گریه ها، هیچکدوم درمانی برای درد هاش نبودن.

بدون اعتنا به خاکی شدن لباس هاش کنار سنگ قبر همسرش نشست و دستش رو روی اسم حک شده ش کشید و زیر لب شعر نوشته شده با خطوط سفید رنگ رو زمزمه کرد.

Lie To ME [L.S]Where stories live. Discover now