-متوجه نمیشم ارباب چرا انقدر برای خودش همسر میگیره..
+باز دوباره ازدواج کرده؟
لوهان با تعجب از مادرش پرسید-آره دو هفته پیش..
+پولدار عوضی!
-اینجوری نگو هرچی باشه اونه که کل زندگیمونو تامین میکنه
+این پولدارای عوضی فکر کردن آدما اسباب بازیشونن واقعا دوست دارم یه بار این آدم از خود متشکر رو ببنیم، و زندگیمونو تامین میکنه؟ مثل اینکه حواست نیست پدر مثل سگ براش کار میکنه
-لوهان درست حرف بزن
+مامان واقعا نمیفهمم چرا تو این شهر کوفتی موندیم میتونیم از اینجا بریم، پدر هم میتونه جای دیگه کار کنه منم کنارش کار میکنم————————————————
لوهان
خب.. من لوهانم، ۱۸ سالمه و همونطور که فهمیدین پدرم برای یه فرد خیلی ثروتمند کار میکنه، اون آشغال هورنی با ۲۸ سال سن، ۹ تا زن داره و مشخصه که اینکارو برای ادامه دادن نسل تخمیش نمیکنه و فقط یه هورنیه چون تاحالا هیچ بچه ای از اونهمه همسرش صاحب نشده ما تو یکی از مناطق شهر چانگوون زندگی میکنیم و اون ارباب کوفتی یه جورایی مثل پادشاه این منطقه میمونه انگارنه انگار تو سال ۲۰۲۰ زندگی میکنیم! پدرم از وقتی یادمه پیش اون کار میکنه و انگار که اصلا هیچ جای دیگه براش کار نیست——————————————————
شاید لوهان تو یه شهر دور افتاده به دنیا اومده بود و زندگی میکرد اما کاملا نوجون امروزی بود و حتی میشه گفت مثل ایدلا به نظر میومد و این صد درصد به خاطر مسافرتهای پی در پی و دوستای زیادش تو سئول بود
-لوهان؟ خانوم؟ کجایین؟
لوهان و مادرش با صدای پدر لوهان به طبقه پایین رفتن+سلام پدر
تعظیم کوتاهی کرد و رو به پدرش گفت-سلام لو
-سلام عزیزم
مادرش درحالی که بوسه ای رو لبای پدرش میزد لبخند زد و گفت
لوهان تا حالا هیچ زوجی رو ندیده بود که اندازه پدر و مادرش عاشق هم باشن
حتی لوهان مطمئن بود با اینکه پسر یکی یه دونه مامان باباشه اما اونا همدیگرو بیشتر دوست دارن تا لوهان-ارباب آخر هفته مهمونی داره و اینبار لطف کردن و من رو همراه با خانواده دعوت کردن
+اوه واقعا لطف کردن
لوهان در حالی که غر غر میکرد گفت-لو انقد بی چشم و رو نباش برای این مهمونی حسابی میخوام مرتب و مودب باشید
+چشم پدراوه انگار واقعا آرزوی بزرگ لوهان برای دیدن اون عوضی هورنی براورده شده بود و لوهان پیش خودش فکر کرد که ای کاش آرزوی دیگه ای میکرد
+صبرکن پدر، تو گفتی آخر هفته؟ منظورت از آخر هفته فرداس؟
لوهان با چشمای گشاد شده پرسید
-درسته لو
YOU ARE READING
seraglio/سراگلیو
Fanfiction🖤کاپل: هونهان 🖤ژانر: درام، اسمات، رمنس، ددی کینک تو مثل درخشش خورشید گرمی مثل شکر خیلی شیرینی تو مثل خودت هستی و بخاطر همینه که من دوست دارم! ‼️ این فن فیک همش نوشته خودمه، لطفا این فیک رو هیچ جای دیگه اپلود نکنید‼️ #3 sehun 🥉 #14 hunhan 🏅