p7

1K 55 6
                                    

آمیتیدا: نمیدونی معنیشو؟
سرمو به نشونه منفی تکون دادم
آم:خب...
مدی در حالی که تو بسته های خالی دنبال سیگار بود جواب داد: نماد ال جی بی تی هاس
_:ها؟
سانای بسته هایرو از دست مدیسا گرفت ، دستشو کرد تو جیب آمی و بسته سیگارشو در آورد
آمی: هوی!
سانای ادای پارس کردن درآورد
آمی سری به نشونه تاسف تکون داد
سانای: مثلا لزبینا و ترنسا و اینا
یه نخ سیگار گذاشت لا انگشتا مدی و بسته سیگار و پرت کرد تو بغل آمی
_:میدونم ترنس یعنی چی، اما لزبین..؟
آمی انگشتشو گرفت سمت مدی: اینا لزبینن ، یعنی به دخترا گرایش دارن
_:آها...تو چی؟
آمی: من پلی سکشوالم یعنی گرایش داشتن به بیش از یک جنسیت
_:هوم...
آمی یه نخ سیگار گذاشت بین لباش: فندک
مدی: عمرا!
آمی: پس میدم بهت
مدی نزدیک آمی شد و سگارشو با مال خودش روشن کرد،دوباره دراز کشید و به آرنجاش تکیه زد و پاهاشو دراز کرد
آمی بسته و پرت کرد سمت سانای
سانای با آرنج پرتش کرد کنار: پریودم
مدی:هیچوقت نفهمیدم چه ربطی داره
سانای هوفی کشید و بلند شد: فاز پسریت برندار بابا، فقط مونده سرپا بشاشی
یه پسر با موهای بلند اومد وایساد پشت سانای
مدی با پاش زد رو کفش سانای
سانای: کثافت میگم پریودم عیح
خم شد کفششو پاک کنه که باسنش خورد به اونجا پسره
پسره خندید:جون بابا دمت گرم مدیسای خودم
صداش دخترونه بود اینم تامبویه پس
مدیسا:جبران میکنی
سانای خشک شده بود
آمی: سانای؟ چرا صاف نمیشی؟
سانای:صاف بشم مالیده میشه اسکل... راتا؟ برو عقب صاف شم
دختری که اسمش راتا بود اومد کنار آمیتیدا نشست
نگام کرد و به مدیسا اشاره کرد: این کیه؟
مدی همینطور که با پوزخند نگام میکرد جواب داد :بچمه
راتا: عوم...بچتو با خودت شیپ میکنم
به مدیسا چشمک زد
مدیسا زمزمه کرد: منم باخودم شیپش میکنم
میخواستم بپرسم شیپ چیه اما نپرسیدم، بعدا با صبا کشف میکنیم معنیشو
سانای چیپسانونو از سانای گرفته بود و بدو بدو میومد سمتمون: مدی! آمی! بدویین
آمی:چی شده؟
سانای:من باید بپرسم! نورا پیشه پاسبان چه غلطی میکنه؟
آمی بلند شد
مدی دستشو کشید و برش گردوند سر جاش: من گفتم بیاد اوکی کنه با پاسبان اینا برنگردیم
_:نورا کیه؟
مدی:خواهرم
سانای: قراره جایی بریم؟
به لباساش نگاه کرد:من اوکی نیستم
مدی:مهمونی نمیریم،میریم پشت نمایشگاه
سانای بشکن زد:اوکیه
راتا: نورا ماشین آورده یا باید لگنه آمی و سوار شیم
مدیسا دراز کشید و از سیگارش کام گرفت: گفتم بیاره
دیدم مشغولن بلند شدم خواستم برم که مدی دستمو کشید و افتادم بغل سانای
سانای : من پریوووددمممم
مدی: منم بی حوصلم
بلند شدم و دوباره خواستم برم که مدی صدام کرد : نرو
_:چیکاز کنم خب؟ شمام که با پاسبان برنمیگردین...
مدی:ما
_:ها؟
مدی :توعم باما میای

تاوان بی گناهیWhere stories live. Discover now