"Malignant"
اونها هیچوقت بهت نگفتن که هیولای زیر تخت خوابت میتونه چشم های سبز رنگی داشته باشه که یادآور عمق جنگلهاست و لبخندی که مثل فرشته هاست ... [Sexual content] .Persian translation.
اونها هیچوقت بهت نگفتن که هیولای زیر تخت خوابت میتونه چشم های سبز رنگی داشته باشه که یادآور عمق جنگلهاست و لبخندی که مثل فرشته هاست ... [Sexual content] .Persian translation.
[+18] +Sex هر آدمی تو زندگیش زخمای بزرگی داره چه عمیق چه سطحی ولی بیشترشون تموم شده یا داره درمان میشه اما زخمی که من داشتم داره دوباره شروع میشه شروع یک داستان دوباره درد دوباره حس دوباره نفرت دوباره زجر دوباره ...... بزارین بهتون بگم که زخم خونی شده من چیه...
داستانِ عاشقانه و غم انگيز دخترى غمگين و پسرى مُرده ، كه بايد با كمك هم در ميان اندوه بسيار و راز ، قاتل پسر رو پيدا كنن و متوجه بشن كه شايد مرگ ، پايان نيست. © All Right Reserved Seasidestyles [Persian Translation] (Harry Styles AU)
[18+] عشق چیز بی معنیه که آخرش خودت نابود می شی ولی وقتى كه فك مى كنى نمى تونى كسى رو دوست داشته باشى يه نفر مياد تو زندگيت و اون راه زندگى رو واست عوضش مى كنه [SEXUAL CONTACTS] اذیتت می کنه ولی تو بازم ازش خوشت میاد این لعنتی اسمش عشقه که ما توش اسیر شدیم....و خودمون برای قبول نکردن احساسات گول می زنیم (اين داستان...
[COMPLETED] به ما میگن رویاپرداز ! اما این ما نیستیم که خوابیم.. مدلین دختری رویاپرداز با خیال هایی دور از انتظار که به بند هری استایلز راه پیدا میکنه..
تا حالا احساس کردی یه نفر داره نگاهت میکنه و حواسش بهت هست؟ بهت تبریک میگم به جهنم خوش اومدی به زندگی من خوش اومدی به زندگی که دو تا چشم مخفی دارن نگاهت میکنن
خاطرات براش مفهومی نداشت همه چیز پاک شده بود شروع جدید نبود اون تازه داشت خوشبخت میشد دقیقا مثل کتابی که از وسط شروع شده بدون مقدمه بدون جزئیات بدون اسم انتظار چه پایانی رو داشت وقتی حتی شروعش معلوم نبود؟
-چرا يجوري رفتار ميكني كه انگار منو نميبيني ؟! +چون عشقت كورم كرده ! ... Warning:sexual content
«امپراتوریِ هیچ» -«تو فکر کردی کی هستی بدبخت؟ یه قهرمان؟ قهرمانها یا پا به توپ دارن، یا دست به میکروفون یا چشم به دوربین! قهرمانهایی از جنس تو هیچی نیستن! تو تبدیل میشی به نیم خط توی کتاب تاریخ دبستان!» -«برام مهم نیست کسی اسمم رو به خاطر نیاره. همین که بدونم یه قطره از یه دریا بودم نه یه مرداب، برام بسه...» A Harr...
از تمام حركاتش كه بي نهايت زيبا بودن،از هر بخشش عكسي ميگرفتمو اون هارو به ريسه هاي روشن افكارم مي آويختم
"جاي تو،خونه ي تو بغل منه! مگه از همون اول غير از اين بوده؟اين آغوش براي تو ساخته شده! چرا نميذاري من خونه ات باشم؟" 1 #Completed
«آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهرهکشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction
[copleted] توزندگی کلی عذاب کشیدم ولی بدبختیام ازاونجایی شروع شدکه قبول کردم بشم پرستارش...
من پا برهنه به دنبال رویاهام در تاریک ترین نقاط زندگی دویدم.وقتی به خودم اومدم که لبه پرتگاه بودم.من به ارزو هام رسیده بودم.اماده دیدن جهنم بودم.ولی عشق توی دفتر سرنوشت من جایی نداشت.انگار کسی چیزی رو غلط گیر گرفته بود و عشق رو بهش اضافه کرده بود.پس همه چی بهم ریخت. فک میکنین چی میشه اگه در مرده ترین لحظات زندگیم بیشت...
يكى از جذاب ترين پسرايى بود كه ديده بودم. به اينكه دخترارو بعد از كشوندن توى تخت ول ميكنه معروف بود، ولى با اين حال دخترا بازم خودشونو به پاش مينداختن. و من به خودم قول داده بودم از اون و آدماى مثل اون دورى كنم..
این داستان ، ادامه داستان " HEGEMONIC " یا همون " سلطه طلب " است که 22 پارت اول داستان توی پیج اولم به اسم rozhan_jh@ هست. _ یه بوسه ... یه قسم ... منو تو همیشه با همیم ... نفسه من به تو وابستست و تو اینو میدونی...! ما توی یه راه ابریشمی هستیم ... یک قدم ... یک اشتباه ... و یک جدایی ... باعث میشه زندگیمون فرو بریزه...
"لنگر و زنجیر سختی های زیادیو پشت سرشون گذاشته بودن کشتی بدن خستشو روی ساحل دراز کرد لنگر از کشتی آزاد شد و روی شنای ته دریا خودشو جا کرد زنجیر دست لنگرو گرفت و اونا در آرامش موندن نه موج ترسناکی اومد نه سونامی" به چیزی که نوشته بود خیره شد "پایان خوش؟" اون با خودش خنده تلخی کرد "وجود نداره" به حقیقت برگشت و پایانی...
فقط ما بودیم، خیلی چیزا تغییر کرده بود، ما چه بلایی سر خودمون آوردیم؟ هیچ کدوم نمیدونیم چه اتفاقی افتاده...
[Harry Styles and SPN Fanfiction] "تو کی هستی؟" مرد به دستاش خیره شده بود،کمی چرخید به دختر نگاه کرد و حلقه اویزان از لبش را به ردیف پایینی دندان هایش سایید...مرد حرفی نزد و فقط به دختر نگاه کرد،بدون پلک زدن،نقطه سیاه روی لبش مدام این سو و ان سو میرفت. "شنیدی چی..." حلقه لب مرد شروع به حرکت کرد و سپس پیچ و تاب خورد سپ...
استایلز بعد از مرگ پدرش صاحب مجله پدرش میشه و در حین متوجه میشه که داستانی که در مجله پدرش چاپ میشده مضنون فمنیستی داره و نویسنده ناشناسه و حال ب دنبال اینکه نویسنده رو پیدا کنه!
وی زمزمه مرگ را می شنید که مغز متلاشی اش را از هم می پاشید. می شنید چگونه مرگ اورا به دیدارش دعوت می کند. پاهایش شل می شوند و زمان از یادش می رود. مرگ برای فراخان اشباح را فرستاده بود تا اورا به سختی تسخیر کنند. جوشش عطر منزجر کننده خون اورا سرمست کرده بود ، جرعه دیگری از رعب و وحشت نوشید تا کاملا خمار شود و در نهایت،...
داستان تابستونی دختری که قراره چیزای جدیدو تجربه کنه مثل موتور سواری رو پل دویدن بدون کفش زیر بارون، رفتن به مسافرت با یه ماشین کلاسیک قدیمی و خوردن قهوه تو کافه کوچیک بلو رز و شایدم...... عشق
[ عمارت مالیک ] - همینطور که حتما متوجه شدی من تو رو خریدم پس تو از الان متعلق به منی ، روشنه ؟ قبل از اینکه سرم رو تکون بدم هشدار داد - تو باید کاملا در برابر من مطیع و مودب باشی اما سر تکون دادن اصلا مودبانه نیست - بله - بذار کمکت کنم ، تو باید همیشه از کلمه آقا یا رئیس استفاده کنی ! - بله آقا ... * همه فکر میکردند...
[ H A R R Y S T Y L E S ] تو به من هیچی ندادی جز چند تا خراش؛ درد ابدی؛ و یه قلم بهتر... Written by : Aida.M Harry Styles Fanfiction AU Copyright @aidoststories 2018
هری يه سياره نداشت. چيزی که اون داشت يه کهکشان ناشناخته بود:) [Dedicated to all the broken girls in the whole wide world:")]