جونگکوک پسر ۲۷ای که بعد از مرگ پدرش همه انتظار داشتند اون افسرده و گوشه گیر بشه. اما اون به چیزی بدتر از افسردگی دچار شد. به ادمی تبدیل شد که دیگه چیزی برای از دست دادن نداشت پوچ و خالی . خالی بودنش را با مشروبات الکلی و پوچ بودنش رو با دوست های نادرست و کلاب های شبانه پر می کرد. تا الانم فقط بخاطر قولی که تو نوجونیش به خودش داده بود زندگی می کرد. اما تو سن ۲۱سالگیش اتفاق عجیبی افتاد؛ با یه تصادف به سمت مرگ رفت و به طرز عجیبی برگشت و اونجا بود که راز بزرگ و عجیب خانوادگیشون رو فهمید. قسمتی از فیکشن: معاون رئیس جمهور ایتالیا املی راشل: میتونن در طول روزهم بیرون برن؟ منظورم اینکه با نور خورشید مشکلی ندارن؟ دکتر پارک خنده کوتاهی کرد و گفت: ببینید این ومپایرها با ومپایرهای تو فیلم و رومان ها خیلی فرق دارن؛ اونها تقریبا مثل ما انسان هستن و خون مینوشن چون میل شدیدی بهش دارن مثل کسایی که سندروم رنفیلد دارن ولی خون باعث میشه این ومپایرها با این ژن قدرت بیشتری داشته باشن.واینکه زیر افتاب میتونن راه برن نفوذ ذهنی یا هیپونوتیزم نمیتونن بکنن از سیر بدشون نمیاد نیزه چوبی روشون اثر نمیزاره. این اولین فیکشن منه و شما قراره یک فیک ومپایری خیلی متفاوت بخونید کاپل اصلی:ویکوک کاپل های فرعی: نامجین یونمین یه کاپل دیگه