part7 (piano)

383 61 72
                                    

Ups! Ten obraz nie jest zgodny z naszymi wytycznymi. Aby kontynuować, spróbuj go usunąć lub użyć innego.


Endless sky
آسمان بی پایان


سوم شخص:

فیات بی جون کنار میو افتاده بود منتظر بود میو بغلش کنه تا آروم شه اما معلوم بود میو توی این دنیا نیست
فکرش جای دیگه ای مشغول بود

-پی میو؟پی؟

میو تازه به خودش اومد

-چیزی گفتی؟ ولش کن فیات تو باید بری همین الان اگه رئیسم بفهمه اخراجم میکنه پاشو پاشو برو

فیات با ناراحتی به رفتارهای میو نگاه کرد چرا عوض شده بود با اونکه قبلا هم خیلی آدم رومانتیکی نبود اما در این حدم سرد نبود فقط اون اوایل که می‌خواست مخشو بزنه رومانتیکترین بود
آهی کشید و گفت

-بزار خودمو بشورم بعد میرم

لنگ زنان به سمت حموم رفت
میو در اتاقو آروم باز کرد تا بیرونو چک کنه
همه جا ساکت بود و هیچ کس نبود
نفس آسوده ای کشید

گالف خیلی وقت بود که به اتاقش برگشته بود
نمیدونست  دقیقا چه حسی داره فقط میدونست عصبیه
اخم کرده بود.
مدام زیرلب زمزمه میکرد

-اون نباید تو خونه ی من از اینکارها میکرد نباید...
یعنی دوست پسر داره؟ یا.. نمیدونمم به من چ
گستاخ عوضی حتی وسط سکس با اون پسره هم اسم منو گفت!یعنی اشتباه شنیدم؟ چرا باید اسم منو بگه اصلا؟ پروو

……………………….

-قوقولی قوقو قوقولی قوقو قوقولیی قوقو

میو دستشو تو موهای بهم ریخته اش آورد پاهاشو بالا برد و چند بار تکون داد کش و قوسی به بدنش داد.
هنوزم نتونسته بود به این صدای زنگ خروسی عادت کنه.

با دو خودشو به اتاق گالف رسوند. خمیازه ای کشید در و باز کرد.
گالف که با اخم لبه ی تخت نشسته بود و دستشو مدام روی زنگ فشار میداد.
میو به سمتش رفت زنگ و از دستش دراورد و گفت

-صبح بخیر نونگ... خوب خوابیدی؟

گالف خشک مثل همیشه  اما با اخم جواب داد

-فک کنم تو بهتر خوابیده باشی

میو دست گالفو رو بازوش گذاشت دوباره خمیازه ای کشید و گفت

🌌 endless sky 🌌(mewgulf) Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz