P.O.V:جیمین
ببخشید که یه هفته ای نیومدم سراغت به خاطر کارای مهد کودکو و امتحانای ماهانه یکم سرم شلوغ بود
امتحانای ماهانه مدرسه بدترین چیز دنیاس یعنی هفته اخر هر ماه دقیقا جهنمیه که میخوام سریعا تموم بشه
راستش امتحانامو یکی بعد از دیگری گند زدم ولی اشکالی نداره به جاش خیلی خیلی با هوونگ خوش گذروندم البته اگه مزاحمتای اون خرگوش فوضولو نادیده بگیرم مهد کودک نامجین فوق العاده شده
این کلاس بچه های ۴ و ۵ سالس
این کلاس بچه های ۲و ۳ ساله و اما کلاس مورد علاقه من
اینه کلاس بچه های ۶ ساله خیلی خوب در اومده یه هفته هرروز برای این وسایل بیرون میرفتیم از سخت گیریای سوکجین هیونگم که نگم برات خرید یک ساعته رو سه ساعت طول میداد توی این هفته من و نامجون هیونگ ده سالی پیر شدیم
VOUS LISEZ
Hwung or more???
Fanfiction-تو هیچ وقت هوونگم نبودی مین یونگی تو همیشه اونی بودی که من دوست داشتم موقع گریه کردن سرمو بزارم رو شونش موقع خوشحالی بپرم بغلش و لباشو ببوسم تو یه چیز بیشتر از هوونگ بودی کاپل:یونمین،ویکوک ژانر:فلاف ،زندگی روزمره وضعیت: کامل شده