P.O.V:lucy
تهیونگ به یونجی که گوشه سویشرتشو گرفته بود نگاهی کرد
تهیونگ- ببین مین یونجی تو میخوابی و منم میرم بیرون و توهمین کره خراب شده میمونم
یونجی-مطمئن باشم برنمیگردی امریکا تا به اون پسره اعتراف کنی و منو به عنوان نامادریه ب...
تهیونگ-واییی لعنت به هرچی هورمونه
یونجی این اواخر خیلی حساس شده بود چند روز پیش وقتی با پدرش و یونجی رفته بود دکتر متوجه شد که یونجی دوماهه که خواهر یا برادر کوچیکشو بارداره و پدرش اونقدر خوشحال بود که اون شب علاوه بر نامجون و جین به عنوان خانواده خودش خانواده یونجی رو هم دعوت کرد و جیمینی که دو هفته ای به دلایلی خونه مین ها زندگی میکرد
تهیونگ اروم یونجی رو بغل کرد
تهیونگ-اگه بخوام برم به کسی اعتراف کنم اون روزمطمئن باش تورو با خودم میبرم تو باید همیشه کنارم باشی
بوسه ای به پیشونیه یونجی زد و یونجی رو به تختش برگردوند تا استراحت کنه
تهیونگ-دارم میرم پیش جین هیونگ نگرانم نباش
یونجی-اگه بهم زنگ بزنن و بگن بیا بچتو از تو بار ما جمع کن میزارم همونجا بمونی تا چندتا مرد گنده بک بکنن توت
تهیونگ خندید این تغیر مود های سریع یونجی خیلی کیوت بود و اونطور که از صحبتای دکتر فهمیده بود این تازه اولشه و ممکنه بعضی وقتا یونجی بدجور قاطی کنه
تهیونگ-چشم
از خونه بیرون رفت و به سمت مهدکودک نامجین حرکت کرد بین راه طبق گفته سوکجین که ازش خواسته بود یکم خوراکی برای مهد بخره وارد یه فروشگاه شد هر چی که سوکجین بهش گفته بود رو خرید به خاطر سنگین بودن سفارش های سوکجین مجبور شد از فروشگاه تا مهد رو با تاکسی بره بلاخره به مهد رسید جلوی در مهد پر بود از بچه هایی که با مادرشون به خونه برمیگشتن
تهیونگ-پس مهد ساعت پنج تعطیل میشه
بعد از دادن کرایه از تاکسی پیاده شد و وارد مهد شد
سوکجین-تهیونگی
تهیونگ لبخندی به همسر عموش زد
تهیونگ-جین هیونگ میشه اینارو بگیری یکم زیادی سنگینه
سوکجین چند تا از پلاستیک هارو از دست پسر کوچیکتر گرفت و با هم به سمت اشپزخونه رفتن تا وسایل رو به خانم مسن مهربونی که به تهیونگ دست پخت خوبی داشت بدن
سوکجین-خانم چوی میشه لطف کنید و دوتا قهوه بیارید اتاق من
خانم چوی-حتما سوکجینی
چشمکی به سوکجین زد که باعث خندیدن اون شد وقتی سوکجین و تهیونگ وارد اتاق سوکجین شدن عکس روی میز توجه تهیونگ رو جلب کرد
KAMU SEDANG MEMBACA
Hwung or more???
Fiksi Penggemar-تو هیچ وقت هوونگم نبودی مین یونگی تو همیشه اونی بودی که من دوست داشتم موقع گریه کردن سرمو بزارم رو شونش موقع خوشحالی بپرم بغلش و لباشو ببوسم تو یه چیز بیشتر از هوونگ بودی کاپل:یونمین،ویکوک ژانر:فلاف ،زندگی روزمره وضعیت: کامل شده