25-kiki do you love me!

3K 543 145
                                    


ساعت پنج
Jk'pov

تموم شدن خوراکی ها برای جونگکوک مثل تموم شدن شیشه عمرش بود
معتقد بود همه اش تقصیر تهیونگه
اون بعنوان فردی پولدار نباید اجازه بده خونش خالی بمونه

حوصله کافی برای عوض کردن لباساش نداشت پس یه کاپشن بلند پوشید و حتی سعی نکرد کتونی بپوشه
با همون دمپایی انگشتی که یه گل آفتابگردون بزرگ روی سرش داشت از خونه خارج شد

خب آره ،اون دخترونس اما وقتی جانگکوک اون دمپایی رو خرید نمیدونست

در کل
کی قراره به دمپایی جونگکوک نگاه کنه؟
مخصوصا الان که همه دارن تلاش میکنن تا کلیشه های چرت جنسیتی رو از بین ببرن
راستی!

شاید باید لاک مشکی میگرفت!

یعنی هیچ اشکالی نداشت ،شاید باید واقعا میگرفت
کلیدارو از روی جاکفشی برداشت و در رو بست

از پله ها پایین اومد و به لرزش گل بزرگ آفتاب گردون رو پاهاش خیره شد

"خیلی زیباست"
زیر لب گفت

پایین اومدن از پله هارو تموم کرد و توی راه به ییشینگ زنگ زد تا باهاش هماهنگ کنه
قرار بود یخورده دیگه بیاد تا یه کلیپ رویایی باهم بگیرن

"ییش هیونگ؟تو میتونی بیای دنبالم دارم میرم فروشگاه "
ییشیک اوکی رو داد و بهش گفت تا 20دیقه دیگه

میاد دنبالش
توی راه جونگکوک جدیدترین آهنگ آیو رو زمزمه میکرد و با دیدن خیابون خالی اون تیکه دنس رو رفت اما با شنیدن خنده دختری

لبخند مضحکی زد و رد شد
.
.
زیاده روی بود
کل خریداش زیاده روی بود
واقعا زیاده روی بود
12بسته اسنک و کلی چیزای ترش
ودوتا بسته شکلات صبحانه و شکلات عادی

خب
اگر از کارت خودش بود شاید کمتر میشدن این خریدا

اما ...
چه خوب که تهیونگ کارت اعتباریشو یادش رفته

بسمت پیشخوان رفت تا خریداشو تحویل بده
ماریا لبخندی زد و کد تک تک خرید هارو وارد سیستم کرد

"اوووووو جی کی هم پولدار شده "

جونگکوک خندید و سری تکون داد
"چشماتو بچرخون و اسم روی کارت رو بخون
کیم ته هیونگ"

ماریا لبخندی زد و رسید رو به جونگکوک تحویل داد

بدون نگاه کردن به هزینش اونو داخل پلاستیک انداخت و خداحافظی کوتاهی کرد

توی راه تصمیم گرفت از راه میانبری ک یه کوچه مگس پرون بود بگذره

ناخودآگاه با وارد شدن به اون کوچه حس گنگستری خاصی پیدا میکرد
انگار یکی همین الان داشت دنبالش میکرد

-𝐁𝐀𝐁𝐘Where stories live. Discover now